- تند
- اکسپرس
معنی تند - جستجوی لغت در جدول جو
- تند
- تیز، برنده، بران
- تند
- مقابل کند، توام با شتاب، سریع، شدید، قوی مثلاً آفتاب تند، دارای سرازیری بسیار،
کنایه از دارای رنگ چشم گیر مثلاً قرمز تند، کنایه از زشت، ناخوشایند،برای مثال فرخزاد بفزود گفتار تند / دل مردم پرخرد کرد کند (فردوسی - ۸/۶۴)
کنایه از خشمگین، دارای طعم سوزنده مانند فلفل و خردل، باشتاب،
کنایه از توام با خشم، کنایه از چست، چالاک، سریع السیر، تیز، برنده،
کنایه از بدخو، کنایه از بی باک، کنایه از ستیزه جو،برای مثال چو گشتند هر دو بر آن رای کند / سپهبد برآمد به بالای تند (فردوسی - ۵/۳۹۷)
تند رفتن: با سرعت و شتاب راه رفتن
تند و تیز: چست، چالاک، چابک، هرچه که طعمش تند و سوزنده باشد، تندمزه
- تند ((تُ))
- تیز، برنده، جلد، چالاک، طعمی که دهان رابسوزاند، مانند، طعم فلفل، بلندی، تپه، بدخو، خشمگین
- تند
- Acerbic, Piquant, Pungent, Spicy, Scathing, Sharply
- تند
- язвительный , острый , язвительный , резко
- تند
- scharf, pikant
- تند
- їдкий , гострий , гострий , уїдливий , різко
- تند
- cierpki, pikantny, ostry, zjadliwy, ostro
- تند
- 尖酸的 , 辛辣的 , 刺鼻的 , 严厉的 , 急剧地
- تند
- mordaz, picante, cáustico, de forma brusca
- تند
- acido, piccante, pungente, bruscamente, speziato
- تند
- mordaz, picante, punzante, bruscamente
- تند
- acerbe, piquant, cinglant, brusquement, épicé
- تند
- scherp, pittig
- تند
- ฉุนเฉียว , เผ็ด , เผ็ด , รุนแรง , อย่างเฉียบพลัน
- تند
- tajam, pedas, secara tajam
- تند
- حادٌّ , حارٌّ , لاذعٌ , لاذعٌ , بشدّةٍ , حارٌ
- تند
- तीखा , तीव्र , कठोर , तीव्रता से , मसालेदार
- تند
- חָרִיף , פיקנטי , חריף , נוקב , בצורה חדה , חריף
- تند
- 辛辣な , 辛い , 痛烈な , 急激に
- تند
- 신랄한 , 매운 , 급격하게
- تند
- sert, acı, sert bir şekilde, baharatlı
- تند
- mkali, kali, kwa ghafla, spicy
- تند
- কটু , তিতা , তীব্র , তীব্র , তীক্ষ্ণভাবে , ঝাল
- تند
- تلخ , تند , تیز , سخت , تیز رفتاری سے , تیز
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درشتی
سرازیر، سراشیب غنچه
پشیمان بودن
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
بانگ رعد، صدا پیچیدن
نادم شدن، پشیمان شدن، توبه و پشیمانی
تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر