جدول جو
جدول جو

معنی تنجع - جستجوی لغت در جدول جو

تنجع
(تَ وُ)
انتجاع. (منتهی الارب). به طلب آب و علف و نیکویی شدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : هوازن تنجعت ارضنا. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تنجع
((تَ نَ جُّ))
به دنبال آب و علف رفتن، به نزد کسی به نیت نیکی یافتن رفتن
تصویری از تنجع
تصویر تنجع
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنجز
تصویر تنجز
روایی خواستن، روایی کردن حاجت را خواستن، خواستار وفای به وعده شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفجع
تصویر تفجع
دردمند شدن، دردمندی از سختی و بلا و اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجس
تصویر تنجس
نجس شدن، پلید شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند شدن، دردناک شدن، از درد نالیدن، شکوه از درد کردن، برای کسی اندوه خوردن و اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنجح
تصویر تنجح
روایی خواستن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ نَجْ جِ)
به طلب آب و علف شونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جویندۀ آب و علف. (ناظم الاطباء). و رجوع به تنجع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تنجیع
تصویر تنجیع
کار سازی پند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنطع
تصویر تنطع
ژرف نگری، شیوا سخنی، زیرکی، سیری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشجع
تصویر تشجع
دلیر نمایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضجع
تصویر تضجع
در کاری تقصیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دردمندی، اندوه زدگی، درد یافتن، دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه، دردمندی، جمع تفجعات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزع
تصویر تنزع
شتافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توجع
تصویر توجع
دردمند و رنجور گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجه
تصویر تنجه
رد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجث
تصویر تنجث
بازکاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجز
تصویر تنجز
روایی یافت روا گردانیدن روا کردن، روایی، جمع تنجزات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجس
تصویر تنجس
پلید شدن، ناپاک شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجم
تصویر تنجم
ستاره شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنجح
تصویر تنجح
روای خواستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفجع
تصویر تفجع
((تَ فَ جّ))
دردمند شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
((تَ نَ وُّ))
گوناگون شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنجز
تصویر تنجز
((تَ نَ جُّ))
روا کردن، خواستار روا کردن حاجت شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنجس
تصویر تنجس
((تَ نَ جُّ))
نجس شدن، پلید گشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توجع
تصویر توجع
((تَ وَ جُُ))
دردناک شدن، از درد نالیدن، با کسی اظهار همدردی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
Diverseness, Diversity, Variety
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
разнообразие
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
Vielfalt
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
різноманітність , різноманіття
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
różnorodność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
多样性 , 多样性
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
diversidade, variedade
دیکشنری فارسی به پرتغالی