- تنباکو
- گیاهی از گونه های توتون از تیره بادنجانیان که یکساله است و بارتفاع 2 مترمیرسد و پوشیده از کرکهای چسبنده و کوتاه و دارای بویی نامطبوع است و آن از نباتات بومی از امریکاست که برگهای آنرا خشک و سپس لوله کنند و یا بریده خرد سازند و بطرق مختلف میشکند، قسمی توتون که آنرا در سر غلیان ریزند و کشند
معنی تنباکو - جستجوی لغت در جدول جو
- تنباکو
- توتون، قسمی از توتون که در سر قلیان می ریزند و تدخین می کنند
- تنباکو ((تَ))
- گیاهی است یک ساله، بومی قاره امریکا که به وسیله اسپانیایی ها به اروپا برده شده. از گونه توتون است که برگ آن را خشک کرده و به وسیله دود کردن، استعمال می شود، دارای ماده سمی نیکوتین است
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پارسی است تنباکو تنباکو
کوتاه، کوتاهی
گرد آمدن، ازدحام
دامنه زیرین و تسمه رکاب جناغ زین
زیر جامه ازار، شلوار، شلوار چرمی کشتی گیران
کوتاه
پستاسخنی به پستاسخن گفتن (پستا نوبت)
نا شناختن
تزوج بعضی با بعضی دیگر
با همدیگر عهد پیمان شکستن
تپیدن و اضطراب و بیقراری و تب داشتن
به دروغ گریه کردن
درنگی شدن در رفتار، عقب ماندن، پس ماندن
نوعی کمان کم قوّت و نرم
زیرجامه، شلوار، شلوار لیفه دار
گریۀ دروغی کردن، خود را به گریه زدن
تب، تپش، اضطراب، بی قراری، تپاک، تاپاک
خود را نادان نمایاندن، اظهار نادانی کردن، تجاهل، ناشناختن، با همدیگر دشمنی ورزیدن قوم
تپیدن و اضطراب و بی قراری، تب داشتن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور ایرانی و فرمانروای جهرم در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
پیامبر خواندن خود را
یکی از آلات موسیقی مانند دهل که از چوب و سفال یا فلز سازند و در یک سوی آن پوستی نازک کشندوبهنگام نواختن آنرا در زیر بغل گیرند و با سر انگشتان نوازند دنبک
از سر و کول هم بالا رفتن، بر هم نشستن
((تُ بَ))
فرهنگ فارسی معین
یکی از سازها که به آن ضرب هم گویند. آن را از چوب و سفال یا فلز سازند و در یک سوی آن پوستی نازک کشند و به هنگام نواختن آن را در زیر بغل گرفته با سر انگشتان می نوازند
از آلات موسیقی به شکل دهل که از فلز یا چوب می سازند و در یک طرف آن پوست نازکی می کشند و آن را هنگام نواختن زیر بغل می گیرند و با سر انگشتان به آن می زنند، ضرب، خمک، خنبک
نوعی خیمه