جدول جو
جدول جو

معنی تنبوک

تنبوک((تَ))
یک طرف زین با دامنه تسمه رکاب، کباده
تصویری از تنبوک
تصویر تنبوک
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تنبوک

تنبوک

تنبوک
کباده باشد و آن کمانی است بسیار کم زور. (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کباده که لیزم نیز گویند. (فرهنگ رشیدی) :
کمان رستم دستان بسختی
کم از تنبوک نرم شهریار است.
ابوالفرج رونی (از فرهنگ جهانگیری).
در کمان چرخ پیش بیلکت مریخ را
هم کمان تنبوک هم شمشیر ساطور آمده.
عمید لومکی (از فرهنگ رشیدی).
اما امیرخسرو به لام نظم نموده و قافیه کول ساخته و در شعر اکثر شعرا بکاف بنظر آمده. (فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری). رجوع به تنبول شود، بمعنی جناغ زین هم آمده است که دامنۀ زین و تسمۀ رکاب باشد. (برهان). و بمعنی جناغ زین اسب نیزگفته اند به تبدیل لام نیز دیده شده. (انجمن آرا) (آنندراج). جناغ زین. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (شرفنامۀ منیری). رجوع به تنبک شود، طاق زین را نیز گویند. (برهان)
لغت نامه دهخدا

تنبور

تنبور
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار

تنبور

تنبور
سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز، دنبره
تنبور
فرهنگ فارسی معین

تنبور

تنبور
از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سه تار می باشد
فرهنگ فارسی عمید