- تناعم
- نرم شدن
معنی تناعم - جستجوی لغت در جدول جو
- تناعم
- آسان گشتن، نرم شدن، اظهار نرمی کردن، تن آسان شدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواب آلودگی، خود را به خواب زدن
خفته نمایی خود را به خواب زدن
خود را خفته نمایاندن، خود را به خواب زدن
به ناز زیستن، فراخ و آسان زندگی کردن سخن نرم گفتن
نرم، ملایم، نازک و لطیف
به نعمت رسیدن، به نازونعمت پرورش یافتن، مال و ثروت پیدا کردن، تفاخر، جلوه فروشی، برای مثال آن همه ناز و تنعم که خزان می فرمود / عاقبت در قدم باد بهار آخر شد (حافظ - ۳۴۰)
کلاتی در خیبر، جامه تنک جامه کش، گیاه نازک، فراخزی فراخ عیش نیکو زندگانی، بانعمت: (عیش ناعم)، نرم و نازک: (نبات ناعم ثوب ناعم)