جدول جو
جدول جو

معنی تمکین - جستجوی لغت در جدول جو

تمکین
قبول کردن، پذیرفتن، فرمان کسی را پذیرفتن، پابرجا کردن، نیرو و قدرت دادن، به کسی توانایی دادن که به امری یا چیزی دست یابد
تصویری از تمکین
تصویر تمکین
فرهنگ فارسی عمید
تمکین
(تَ)
سید رضاخان. وی در حوالی کرمانشاهان می زیست و از احفاد شاه نعمت الله ولی بود و در عرفان و تصوف مقامی بلند داشت و در سال 1085 هجری قمری به تدریس و ارشاد اشتغال داشت و سپس به هندوستان رفت ودر دربار محمدشاه احترام فوق العاده یافت از اوست:
خاک پای او شدن گر دسترس باشد مرا
کی به غیر از نقش پا گشتن هوس باشدمرا.
(از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
تمکین
دست دادن، جای دادن
تصویری از تمکین
تصویر تمکین
فرهنگ لغت هوشیار
تمکین
((تَ))
فرمان بردن، پابرجا کردن، به کسی فرمان دادن
تصویری از تمکین
تصویر تمکین
فرهنگ فارسی معین
تمکین
انقیاد، تسلیم
متضاد: تمرد، سرپیچی، عصیان، یاغیگری، اطاعت، پیروی، تبعیت، فرمانبرداری، متابعت
متضاد: نافرمانی، احترام، بزرگداشت، سازگاری، به فرمان بودن، فرمان بردن، متابعت کردن
متضاد: سرکشی کردن، سازگار بودن
متضاد: ناسازگاربودن، ناسازگار
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمرین
تصویر تمرین
فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری، متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری مثلاً تمرین های کتاب را حل کردم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
آرام کردن، آرامش دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نمکین
تصویر نمکین
ملیح، خوشگل و زیبا و خوشایند، مطبوع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
خفه کردن، آرام دادن کسی را، آسایش و راحت و آرامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکیر
تصویر تمکیر
انبار بندی بنداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمزین
تصویر تمزین
افزونی کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
سخت روی گردیدن کسی بر کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدین
تصویر تمدین
شهروینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
((تَ))
عادت دادن، آشنا ساختن کسی به کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
((تَ))
آرام کردن، ساکن کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نمکین
تصویر نمکین
شور، نمک زده، ملیح، زیبا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمرین
تصویر تمرین
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
آرامش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
Alleviation, Assuagement, Easement
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
soulagement, apaisement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
緩和 , 緩和
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
הקלה , הקלה , רגיעה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
उपशमन , राहत
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
pengurangan, penenangan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
การบรรเทา , การบรรเทา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
verlichting
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
alívio
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
alivio
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
sollievo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
减轻 , 缓解
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
ulga, ukojenie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
полегшення , полегшення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
Linderung, Erleichterung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
облегчение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تسکین
تصویر تسکین
완화 , 진정
دیکشنری فارسی به کره ای