پاره ای از موی و مانند آن که به کسی دهند تا بدان گلیم خود را درست و تمام سازد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، تمم (ت م / ت م ) ، انعام و بخشش. (ناظم الاطباء)
پاره ای از موی و مانند آن که به کسی دهند تا بدان گلیم خود را درست و تمام سازد. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ج، تمم (ت ُ م َ / ت ِ م َ) ، انعام و بخشش. (ناظم الاطباء)
بگردیدن خوردنی. (تاج المصادر بیهقی). تغییر بوی و طعم غذا. (از اقرب الموارد). تباه شدن و بویناک گردیدن طعام و شیر و گوشت. (آنندراج). تمه الطعام تمهاً و تماهه، بدبوی و بدمزه گردید و کذا تمه اللحم، یعنی، فاسد و تباه گردید. (منتهی الارب). رجوع به تماهه شود
بگردیدن خوردنی. (تاج المصادر بیهقی). تغییر بوی و طعم غذا. (از اقرب الموارد). تباه شدن و بویناک گردیدن طعام و شیر و گوشت. (آنندراج). تمه الطعام تمهاً و تماهه، بدبوی و بدمزه گردید و کذا تمه اللحم، یعنی، فاسد و تباه گردید. (منتهی الارب). رجوع به تماهه شود
راست شدن جای. (زوزنی). تمکن. (تاج المصادر بیهقی). جای گرفتن و دست یافتن بر چیزی. (آنندراج). تسهل. (اقرب الموارد) ، قادر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
راست شدن جای. (زوزنی). تمکن. (تاج المصادر بیهقی). جای گرفتن و دست یافتن بر چیزی. (آنندراج). تسهل. (اقرب الموارد) ، قادر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
نوشیدن شراب ساعتی بعد ساعتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه قولهم: ظلل یتمهق شکوه و قال ابوعمرو و الاصمعی: اذاشربه النهار اجمع ساعه بعد ساعه. (اقرب الموارد)
نوشیدن شراب ساعتی بعد ساعتی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و منه قولهم: ظلل یتمهق شکوه و قال ابوعمرو و الاصمعی: اذاشربه النهار اجمع ساعه بعد ساعه. (اقرب الموارد)
گود غله دان، غله دان زیر زمینی، بتوراک (گویش سیستانی)، گیاهی که از تیره چتریان که دارای برگهای طویلی است و در غالب نقاط میروید. دم کرده آن بعنوان دارو ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف میشد ابره الداعی حربت
گود غله دان، غله دان زیر زمینی، بتوراک (گویش سیستانی)، گیاهی که از تیره چتریان که دارای برگهای طویلی است و در غالب نقاط میروید. دم کرده آن بعنوان دارو ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف میشد ابره الداعی حربت
گسترده شدن بوییدن، آسان شدن، دست یابی، جایگزینی گسترده شدن (فرش)، آسان شدن (کاری)، جا گرفتن، قادر شدن بر امری دست یافتن، گستردگی، آسانی، جای گیری، توانایی تسلط، جمع تمهدات
گسترده شدن بوییدن، آسان شدن، دست یابی، جایگزینی گسترده شدن (فرش)، آسان شدن (کاری)، جا گرفتن، قادر شدن بر امری دست یافتن، گستردگی، آسانی، جای گیری، توانایی تسلط، جمع تمهدات