جدول جو
جدول جو

معنی تمهد

تمهد((تَ مَ هُّ))
گسترده شدن، آسان شدن، توانا شدن بر چیزی
تصویری از تمهد
تصویر تمهد
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تمهد

تمهد

تمهد
گسترده شدن بوییدن، آسان شدن، دست یابی، جایگزینی گسترده شدن (فرش)، آسان شدن (کاری)، جا گرفتن، قادر شدن بر امری دست یافتن، گستردگی، آسانی، جای گیری، توانایی تسلط، جمع تمهدات
فرهنگ لغت هوشیار

تمهد

تمهد
راست شدن جای. (زوزنی). تمکن. (تاج المصادر بیهقی). جای گرفتن و دست یافتن بر چیزی. (آنندراج). تسهل. (اقرب الموارد) ، قادر شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا