جدول جو
جدول جو

معنی تملز - جستجوی لغت در جدول جو

تملز(تَ خَرْ رُ)
بردن و در تأخیر انداختن و رستن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تخلص و تملس از چیزی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تملل
تصویر تملل
در کیش و شریعت درآمدن، جزء ملت شدن، از بیماری یا اندوه بی تابی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
جدا شدن، فرق و جدایی پیدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملک
تصویر تملک
مالک شدن، دارا شدن، ملکی را گرفتن و به اختیار خود درآوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملق
تصویر تملق
چرب زبانی کردن، چاپلوسی و اظهار فروتنی و محبت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تملص
تصویر تملص
رستن، خلاص شدن، تن به کار ندادن، لغزیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
پاک، پاکیزه، فرق و امتیاز، هوش و فراست
تمیز بودن: پاک و پاکیزه بودن
تمیز دادن: بازشناختن، فرق گذاشتن و تشخیص دادن
تمیز کردن: پاک و پاکیزه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تموز
تصویر تموز
ماه دهم از ماه های رومی برابر مرداد، ماه هفتم از سال شمسی کشورهای عربی، بین حزیران و آب، مطابق با ژوئیه، دارای ۳۱ روز، کنایه از تابستان، موسم گرما
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ مَلْ لِ)
آن که برهد از کاری. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رسته ورهایی یافته. (ناظم الاطباء). و رجوع به تملز شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تملق
تصویر تملق
چاپلوسی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
دارش، دارا بودن دارایی دارا شدن بچنگ آوردن مالک شدن، مالکیت دارایی، جمع تملکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملغ
تصویر تملغ
گول نمودن خود را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحلز
تصویر تحلز
باقی ماندن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملی
تصویر تملی
برخور داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملل
تصویر تملل
جز ملت شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تملو
تصویر تملو
پر گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بابلی رومی ماه دهم در سال رومی، گرمای سخت داغی گرمای سخت، نام ماه اول تابستان و ماه دهم از سال رومیان، تابستان فصل گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
جدا شدن، فرق پیدا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمز
تصویر تلمز
پی یکدیگر جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماز
تصویر تماز
دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمعز
تصویر تمعز
آژنگناکی ترنجیدن روی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
((تَ مَ یُّ))
جدا شدن، فرق یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
((تَ))
پاکیزه، پاک، جدا کردن، بازشناختن، تشخیص دادن، فرق گذاشتن، تمییز
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تموز
تصویر تموز
((تَ))
گرمای سخت، زمان بودن خورشید در برج سرطان، نام ماه اول تابستان و ماه دهم از ماه های رومیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تملک
تصویر تملک
((تَ مَ لُّ))
دارا شدن، مالک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تملق
تصویر تملق
((تَ مَ لُّ))
چاپلوسی کردن، چرب زبانی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تملص
تصویر تملص
((تُ مَ لُّ))
رهایی یافتن، رستن، لیز خوردن، از دست افتادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
پاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تملق
تصویر تملق
چاپلوسی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
Clean, Discernment
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
чистый , различение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
sauber, Unterscheidung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
чистий , розрізнення
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
czysty, rozróżnienie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تمیز
تصویر تمیز
干净的 , 辨别
دیکشنری فارسی به چینی