معنی تملص - فرهنگ فارسی عمید
معنی تملص
- تملص
- رستن، خلاص شدن، تن به کار ندادن، لغزیدن
تصویر تملص
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تملص
تملص
- تملص
- رستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رهیدن و تخلص. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تملک
- تملک
- دارش، دارا بودن دارایی دارا شدن بچنگ آوردن مالک شدن، مالکیت دارایی، جمع تملکات
فرهنگ لغت هوشیار