جدول جو
جدول جو

معنی تمسیان - جستجوی لغت در جدول جو

تمسیان
دهی است از دهستان ناررود که در بخش حومه شهرستان دماوند واقع است و 205 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوسیان
تصویر بوسیان
(پسرانه)
از قبایل ماد (نگارش کردی: بسیان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنیان
تصویر ترنیان
(دخترانه)
سبدی که از شاخه های بید می بافند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
(پسرانه)
نام گیاهی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ترنیان
تصویر ترنیان
سبد بزرگی که از ترکه های درخت می بافند، تریان، ترینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن، ترس داشتن، بیمناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب، برای مثال از گرمی آفتاب سوزان / تفسید به وقت نیم روزان (نظامی۳ - ۴۳۲) تا نتفسید از آفتاب سرش / نه ز خود بود و نز جهان خبرش (نظامی۴ - ۶۴۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
گرم شدن، بی تاب شدن از شدت گرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
نوعی خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تازیان
تصویر تازیان
تازنده، دونده، دواننده، تاخت و تازکننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
مضطرب شدن، بی تاب شدن، دلگیر شدن، اندوهناک شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ سَیْ یا)
مصغر مساء. شبانگاه. ج، مسیانات. (منتهی الارب) : أتیته مسیاناً، آمدم آن را در شب. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی است از دهستان یک مهه که در بخش مسجد سلیمان شهرستان اهواز واقع است و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(تَ مِ)
شهرکی است میان پسا و داراگرد آبادان. (از حدود العالم، چ دکتر ستوده ص 134)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان ندوشن بخش خضرآباد به شهرستان یزد. دارای 120 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت. صنایع دستی زنان کرباس بافی و راه مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
بی تاب شدن از شدت گرما
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبستان
تصویر تبستان
خانه زمستانی، کاشانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
مضطرب و اندوهناک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تازیان
تصویر تازیان
دوان دوان تاخت کنان تازنده دونده، متحرک جنبان، قصد کنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنیات
تصویر تمنیات
استدعاها و دعاها و التماسها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمیکان
تصویر تمیکان
موجودات جهان اهریمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمرستان
تصویر تمرستان
باغ خرما کویکستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمسکات
تصویر تمسکات
جمع تمسک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمشیات
تصویر تمشیات
جمع تمشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب تفیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
بیم داشتن، دچار ترس شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اقسیان
تصویر اقسیان
یونانی نیلو پردشتی از گیاهان نیلوفر صحرایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برسیان
تصویر برسیان
((بَ))
پرشیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاسیدن
تصویر تاسیدن
((دَ))
اندوهناک شدن، بی قرار شدن، ویار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تبسیدن
تصویر تبسیدن
((تَ دَ))
گرم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
((تَ دَ))
بیم داشتن، ترس داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفسیدن
تصویر تفسیدن
((تَ دَ))
گرم شدن از تف آتش یا آفتاب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تازیان
تصویر تازیان
اعراب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترسیدن
تصویر ترسیدن
Dread, Flinch
دیکشنری فارسی به انگلیسی