- تمری
- آراسته شدن
معنی تمری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ورزش، ورز، آمادگی، پیگیری، ورزیدن
سخت روی گردیدن کسی بر کاری
سرود فرومایگان گفتن سرا پوشی
بیمار داری کردن
تلخاندن تلخ کردن
فعالیت برای به دست آوردن مهارت در کاری، متنی شامل مسئله ها، پرسش ها و یا سرمشق هایی برای مهارت یافتن در امری مثلاً تمرین های کتاب را حل کردم
سرکشی، سرپیچی، نافرمانی
منسوب به امر یا وجه امری. آنست که کار را بطور حکم و فرمان و خواهش بیان کند: برو بروید بگو بگویید. امر منفی را (نهی) گویند و جزو وجه امری بشمار میرود: مرو مروید
قصد کردن بسوی قبله
عتاب کردن و عیب نمودن
لئیم، مرد ناکس
فریفتن، فریب دادن شکار را
همه گیری فراگیری
برهنه شدن
آب جویی آب یابی
برخور داری
راز آشکاری، خرامیدن، یازیدن
دراز کشیدن، خرامیدن، خمیازه کشیدن
دست و پا را دراز کردن
در گذشتن
راه رفتن، روان گشتن
افزونی، خوگیری، نرم شدن
غلتیدن، بر خود پیچیدن
سست شدن در کاری
سودگی سوده شدن
همگمانی
روی در هم کشیدن روی ترش کردن، ناخوشداشت، دست کم گرفتن
مرغ مگس
آرزو کردن
گردنکشی و خود سری
بیزاری، کناره گیری، گله کردن، بخشش خواهی