جدول جو
جدول جو

معنی تمدیر - جستجوی لغت در جدول جو

تمدیر(تَ)
گل اندودن مکان را، ریدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تمدیر
گل اندایی، ریدن
تصویری از تمدیر
تصویر تمدیر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن، تباه ساختن، نابود کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
کشیدن، دراز کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
ردالعجزعلی الصدر، صادر کردن، نوشتن چیزی در صدر کتاب یا نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
نصیب، قسمت و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند، اندازۀ چیزی را نگه داشتن، اندیشیدن، تعیین قدر و مقدار، مقدر کردن، اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تخدیر
تصویر تخدیر
بی حس کردن، کرخ کردن، سست کردن، بی حس کردن عصب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
تیره کردن، کسی را دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
دراز کردن، کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تجدیر
تصویر تجدیر
سزاوار گردانیدن چیزی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمایر
تصویر تمایر
تباهی افتادن، فتنه و فساد افتادن میان قوم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدیح
تصویر تمدیح
ستوده دانستن ستوده خواندن مدح کردن کسی را ستودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدین
تصویر تمدین
شهروینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمریر
تصویر تمریر
تلخاندن تلخ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمکیر
تصویر تمکیر
انبار بندی بنداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
اندازه کردن، نصیب و قسمت، قضا و فرمان خداوند، سرنوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفدیر
تصویر تفدیر
سست گردیدن فدیه دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
نوشتن عنوان و صدر نامه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
هلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخدیر
تصویر تخدیر
سست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
مکدر ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمدیح
تصویر تمدیح
((تَ))
مدح کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
((تَ))
اندازه گرفتن، فرمان خدا، سرنوشت، ارج نهادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تکدیر
تصویر تکدیر
((تَ))
تیره ساختن، دلتنگ کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصدیر
تصویر تصدیر
((تَ))
آغاز کردن، در صدر مجلس نشاندن، در آغاز کتاب یا نامه مطلبی را نوشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
((تَ))
کشیدن، دراز کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تدمیر
تصویر تدمیر
((تَ))
هلاک کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تخدیر
تصویر تخدیر
((تَ))
سست کردن، بی حس کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
ارج گذاری، سرنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
Prolongation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
Providence
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
продление
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
провидение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تمدید
تصویر تمدید
Verlängerung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
Vorsehung
دیکشنری فارسی به آلمانی