معنی تمدیح - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تمدیح
تمدیح
- تمدیح
- بسیار ستودن. (تاج المصادر بیهقی). نیک ستودن. (زوزنی). مدح کردن. (غیاث اللغات). ستودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). مدح گفتن. ستایش کردن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا