جدول جو
جدول جو

معنی تمتام - جستجوی لغت در جدول جو

تمتام
از خاقانی: تمتام تا تمام سخن بود ناتمام ت گوی کسی که در سخن وات (حرف) ت زبردار را بسیار به کار میبرد تناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تمتام
کسی که با شتاب سخن گوید و سخنش فهمیده نشود
تصویری از تمتام
تصویر تمتام
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تمتان
تصویر تمتان
رشته تاژ دوال چادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتمام
تصویر تمتمام
((تَ تَ))
کسی که به علت تند حرف زدن، سخنش فهمیده نمی شود
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمام
تصویر تمام
آزگار، همه، پایان، هماد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تمتم
تصویر تمتم
پرچم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمام
تصویر تمام
همه آن، تمام شئیی تمام آن، درست و کافی و کامل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمتم
تصویر تمتم
منگوله ای که از موهای دم غژغاو درست می کردند و سپاهیان آن را از نیزه و علم می آویختند یا بر گردن اسب می بستند، پرچم
سماق، درختی با برگ های مرکب و گل های سفید خوشه ای که در جاهای سرد می روید و بلندیش تا پنج متر می رسد، میوۀ کوچک سرخ رنگ و ترش مزه به صورت آسیاب شده به عنوان چاشنی کباب استفاده می شود، سماک، سماقیل، ترشابه، ترشاوه، تتم، تتری، تتریک، ترفان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تمام
تصویر تمام
کامل شدن، تمام و کامل کردن، گذرانیدن و به سر بردن، به سر آمدن، کامل، درست، بی عیب، همه، همگی، زیاد
فرهنگ فارسی عمید
((تُ تُ))
منگوله ای که از موی دم گاومیش هندی درست می کردند و آن را بر سر نیزه یا گردن اسب می بستند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تمام
تصویر تمام
((تَ))
کامل، درست، بی عیب، رسا، همه، همگی
فرهنگ فارسی معین
ทั้งหมด
دیکشنری فارسی به تایلندی
संपूर्ण
دیکشنری فارسی به هندی
সম্পূর্ণ
دیکشنری فارسی به بنگالی