- تمالک
- مالک نفس گشتن خود چیرگی خودداری خود داری کردن مالک نفس خود گردیدن، خود داری، جمع تمالکات
معنی تمالک - جستجوی لغت در جدول جو
- تمالک
- مالک نفس خود شدن، خویشتن دار بودن، خود را نگاه داشتن، خویشتن داری
- تمالک ((تَ لُ))
- خویشتن دار بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خویشتن داری کردن خویشتنداری، چنگ در زدن خود را نگاهداشتنخویشتن داری کردن، چنگ در زدن آویختن، خویشتن داری، چنگ زنی آویزش، جمع تماسکات
همستایی همستیزی
در افتادن به هم ستیهیدن با هم
خنده کردن
خود را بهلاکت زدن آزمندی، شتابان کوشی، افتادن بر چیزی، خرامیدن در رفتار باز افتادن افتادن تسلط، تمایل یافتن در حین راه رفتن، آزمند شدن حریص شدن برچیزی، کوشش کردن بشتاب در امری، آزمندی، جمع تهالکات
به هم چنگ زدن و آویختن، کنایه از خود را نگه داشتن، خویشتن داری کردن
جمع مملکت، کشورها، جمع مملکه، کشور ها استان ها، جمع مملکت: کشورها، ایالات ولایات: (هنوزاحوال ممالک خوارزم و خراسان در سلک اطراد منتظم بود) (المعجم. چا. دانشگاه. 2) یا ممالک محروسه ایران. مجموع ایالات و ولایات ایران کشورایران (در عهد صفویه و قاجاریه تا اوایل مشروطه این اصطلاح رایج بود و روی تمبرها نوشته میشد: (پست ممالک محروسه ایران)
((تَ لُ))
فرهنگ فارسی معین
باز افتادن، افتادن، تساقط، تمایل یافتن در حین راه رفتن، آزمند شدن، حریص شدن بر چیزی، کوشش کردن به شتاب در امری، آزمندی، جمع تهالکات
مملکت ها، کشورها، پادشاهی ها، قلمرو پادشاهی ها، جمع واژۀ مملکت
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
ارباب، از نامهای خداوند، آنکه دارنده و صاحب اختیار چیزی یا کسی باشد، نام فرشته ای که نگهبان دوزخ است
دارش، دارا بودن دارایی دارا شدن بچنگ آوردن مالک شدن، مالکیت دارایی، جمع تملکات
طلق، جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک
مالک شدن، دارا شدن، ملکی را گرفتن و به اختیار خود درآوردن
خداوند، کسی که دارای چیزی باشد و بتواند در آن تصرف کند، خداوند و صاحب و متصرف و دارنده، خداوند رب، دارا و دارنده خویشنیتار خاوند دارا داشتار دارناک، فرمانروا کسی که چیزی را دارا باشد و تواند در آن تصرف کند خداوند دارا صاحب جمع مالکین: خطی طلب که توی مالک ممالک قرب کجا بری دم مردن قباله املاک ک (وحشی. چا. امیر کبیر. 226)
کسی که صاحب چیزی باشد و می تواند در آن تصرف کند
کسی که دارای زمین کشاورزی و کارگر و رعیت بسیار است
ارباب
از نام های خداوند
نگهبان جهنم، مالک دوزخ
عزرائیل، ملک الموت
کسی که دارای زمین کشاورزی و کارگر و رعیت بسیار است
ارباب
از نام های خداوند
نگهبان جهنم، مالک دوزخ
عزرائیل، ملک الموت
Owner, Proprietor
proprietário
właściciel
владелец , владелец
власник
eigenaar
Eigentümer
propietario
propriétaire
proprietario
मालिक
মালিক
pemilik