جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ممالک

ممالک

ممالک
جمع مملکت، کشورها، جمع مملکه، کشور ها استان ها، جمع مملکت: کشورها، ایالات ولایات: (هنوزاحوال ممالک خوارزم و خراسان در سلک اطراد منتظم بود) (المعجم. چا. دانشگاه. 2) یا ممالک محروسه ایران. مجموع ایالات و ولایات ایران کشورایران (در عهد صفویه و قاجاریه تا اوایل مشروطه این اصطلاح رایج بود و روی تمبرها نوشته میشد: (پست ممالک محروسه ایران)
فرهنگ لغت هوشیار

ممالک

ممالک
مملکت ها، کشورها، پادشاهی ها، قلمرو پادشاهی ها، جمعِ واژۀ مملکت
ممالک
فرهنگ فارسی عمید

ممالک

ممالک
جَمعِ واژۀ مملکه. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). کشورها: تا اغلب ممالک عالم در ضبط خویش آورد. (کلیله و دمنه).
- مسالک و ممالک، راهها و کشورها. اصطلاحاً جغرافیا: هرکه کتاب مسالک و ممالک خوانده است و طول و عرض این دیار بشناخته بر وی پوشیده نماند... (کلیله و دمنه). رجوع به مسالک و ممالک شود.
، مقامهای پادشاهی. (غیاث اللغات). پادشاهیها، سرزمینها. ایالات. ولایات: ترکمانان در حدود ممالک بپراکندند و شهر تون غارت کردند. (تاریخ بیهقی ص 527). همه را از نواحی ممالک خویش بیرون کرد. (ترجمه تاریخ یمینی).
کسری از این ممالک و صد کسری و قباد
خطوی از این مسالک و صد خطۀ ختا.
خاقانی.
چو شد کار ممالک برقرارش
قوی تر گشت روز از روزگارش.
نظامی.
مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرت ایشان مشورت کردند. (گلستان سعدی).
پادشاهی که یار درویش است
پاسبان ممالک خویش است.
سعدی (صاحبیه).
تفویض تخت و ممالک به وی کنند. (گلستان). وزراء و مستوفیان و... مباشرین موقوفات خاصه و ممالک، همگی محاسبه خود را به دفتر موقوفات رسانیده... (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 44).
- ممالک ستان، ستاننده و گیرندۀ کشورها و سرزمینها. کشورستان:
زلف تو شیطان ملایک فریب
روی تو سلطان ممالک ستان.
خاقانی.
- ممالک سوز، سوزندۀ کشورها و سرزمینها. کشورسوز. جهان سوز:
عدل شمعی بود جهان افروز
هم شه آتشی ممالک سوز.
سنائی.
- ممالک شکار، شکارکننده کشورها و سرزمینها. کشورگیر. جهانگیر:
شاه ملایک شعار، شیر ممالک شکار
خسرو اقلیم بخش، رستم توران ستان.
خاقانی.
- ممالک محروسه، مجموع ایالات و ولایات ایران. کشور ایران (در عهد صفویه و قاجاریه تا اوایل مشروطه این اصطلاح رایج بود و روی تمبر پست نوشته می شد پست محروسۀ ایران) : عساکر نصرت مآثر سواد ارقام تنخواه مواجب خود را که به ممالک محروسه می فرستادند به مهر قاضی عسکر می رسانیدند. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 4).
- ممالک مدار، جهان مدار:... یعنی حضرت عالی منزلت ممالک مدار. (حبیب السیر چ تهران ج 3 ص 1)
لغت نامه دهخدا

تمالک

تمالک
مالک نفس گشتن خود چیرگی خودداری خود داری کردن مالک نفس خود گردیدن، خود داری، جمع تمالکات
فرهنگ لغت هوشیار

ممالیک

ممالیک
مملوک ها، بنده ها، برده ها، غلام ها، جمعِ واژۀ مملوک
ممالیک
فرهنگ فارسی عمید

تمالک

تمالک
مالک نفس خود شدن، خویشتن دار بودن، خود را نگاه داشتن، خویشتن داری
تمالک
فرهنگ فارسی عمید

مسالک

مسالک
راهها، طرق، طریقها، جمع مسلک، راه ها روش ها جمع مسلک: مسلکها راهها: امروز افضل پادشاهان وقت است باصل و نسب... و امن داشتن مسالک و ساکن داشتن ممالک برای راست و خرد روشن، طریقه های دینی سیاسی حزبی. یا مسالک و ممالک. راهها و کشورها، جغرافی جغرافیا: و اندر کتاب مسالک و ممالک آورده است
فرهنگ لغت هوشیار