جدول جو
جدول جو

معنی تماغه - جستجوی لغت در جدول جو

تماغه
کلاه، کاکل باز یا شاهین، برای مثال کبوتر کاو به زنهارش درآید / تماغه از سر شاهین رباید (کلیم - لغتنامه - تماغه)
تصویری از تماغه
تصویر تماغه
فرهنگ فارسی عمید
تماغه
(تُ غِ)
کلاه شاهین و باز و امثال آن. کلاه باز شکاری. (ناظم الاطباء) :
کبوتر کو به زنهارش درآید
تماغه از سر شاهین رباید.
کلیم (از آنندراج).
شهباز قدرتش چو زند بال و پر بهم
نه چرخ را بیفکند از سر تماغه وار.
علیرضا تجلی (ایضاً)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دماغه
تصویر دماغه
پیش آمدگی چیزی مثلاً دماغۀ کوه، دماغۀ کشتی، دماغۀ در، در علم جغرافیا قطعۀ زمین باریک که میان دریا پیش رفته باشد
فرهنگ فارسی عمید
(تَ مَ)
تمام. (منتهی الارب). و آنچه بدان چیزی کامل گردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(دَ غَ / غِ)
بینی کوه و تیغۀکوه. (ناظم الاطباء). نوکی پیش آمده از کوه. (یادداشت مؤلف) ، کمان کشتی. تماغه. (ناظم الاطباء) ، چوبی به درازای در میان دو مصراع و متصل به یکی از آن دو که درز میانین را پوشد چون دو لنگه را پیش کنند یعنی ببندند. (یادداشت مؤلف).
- دماغۀ در، بینی در. محجوبه. انف باب. رتاج. (یادداشت مؤلف).
، رأس یعنی نوک پیش آمده از خاک در دریا. نوک زبانۀ خشکی در آب. رأس. سنگپوز یا قطعه زمینی کمابیش نوک دار که در دریا یا در دریاچه پیش رفته باشد. (دایرهالمعارف فارسی). رأس الرجاء الصالح، دماغۀ امید نیک. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دُ غَ / غِ)
تاج باز شکاری و جز آن. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) :
هر کس که به غیر او نظربازی کرد
شد عینک او دماغۀ دیدۀ او.
شرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طُ غَ / غِ)
رجوع به طماقه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دور شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تباعد. (اقرب الموارد) ، تغافل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
دهی از دهستان میرده است که در بخش مرکزی شهرستان سقز واقع است و 400 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کامل و تمام گردیدن: تم تماماً و تماماً (مثلثتین) و تمامه و تمامه. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، کامل شدن عده ایام ماه به 30 روز. (از اقرب الموارد) ، تمام کردن و استمرار کردن بر چیزی: تم به و علیه و منه قوله، فان نکل و تم علی الاباء، ای مضی علی الانکار. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). رجوع به تم و تمام شود
لغت نامه دهخدا
(تُ مَ)
بقیۀ چیزی. (منتهی الارب) (از المنجد) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ حَفْ فُ)
بگردیدن خوردنی. (تاج المصادر بیهقی). بدبوی و بدمزه گردیدن طعام. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تغییر طعم و بوی یافتن طعام. (از اقرب الموارد) ، فاسدو تباه گردیدن گوشت. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
خالو از لغات ترکی، (غیاث اللغات) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طماغه
تصویر طماغه
ترکی کلاه باز کلاه جره جره در پارسی نرینه باز را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمامه
تصویر تمامه
همگی، به پایان بردن به سر رساندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تماته
تصویر تماته
دوشیدن گوجه فرنگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماغه
تصویر دماغه
نوکی پیش آمده از کوه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دماغه
تصویر دماغه
((دَ غِ))
هر چیز پیش آمده ای که شبیه دماغ باشد، پیش رفتگی خشکی در دریا
فرهنگ فارسی معین
دماغه ی در، لبه ی یک لنگه در، قلاب ثابت چارچوب در که زنجیر
فرهنگ گویش مازندرانی