جدول جو
جدول جو

معنی تلیبار - جستجوی لغت در جدول جو

تلیبار
تلمبار، هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد، تلنبار، تلیوار
جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند، پیله انبار
تصویری از تلیبار
تصویر تلیبار
فرهنگ فارسی عمید
تلیبار(تَ)
خانه ای را گویند که بجهت کرم پیله نگاه داشتن، چوب بندی کنند تا پیله حاصل شود. (برهان) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). در گیلکی تلمبار. (حاشیۀ برهان چ معین). آن را تلیمبار نیز گویند. (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به تلمبار و تلیوار شود
لغت نامه دهخدا
تلیبار
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تلیبار((تَ))
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، جایی که در آن کرم ابریشم را پرورش دهند، تلمبار
تصویری از تلیبار
تصویر تلیبار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلیمان
تصویر تلیمان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از پهلوانان در زمان فریدون پادشاه پیشدادی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جویبار
تصویر جویبار
جوی بزرگی که از جوی های کوچک تشکیل می شود، کنایه از کنار جوی آب، جایی که در آن جوی بسیار باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیلبار
تصویر پیلبار
آن مقدار بار که بر پشت یک پیل حمل شود، بار یک پیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلیوار
تصویر تلیوار
تلمبار، هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد، تلیبار، تلنبار
جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند، پیله انبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلنبار
تصویر تلنبار
تلمبار، هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد، تلیبار، تلیوار
جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند، پیله انبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلمبار
تصویر تلمبار
هر چیز زیاد که روی هم ریخته و انبار شده باشد، تلیبار، تلنبار، تلیوار
جای مخصوصی که برای پرورش کرم ابریشم درست کنند، پیله انبار
فرهنگ فارسی عمید
در ذیل جامع التواریخ رشیدی چ بیانی ص 163، 164، 166، 167 و 169، این کلمه آمده و چنین برمی آید که باید ناحیه ای میان سلطانیه و همدان و تبریز باشد
لغت نامه دهخدا
(مِ تُ پُلْ)
نام ولایتی است بر کنار دریای عمان و مردم آن ولایت همه...اند چه زنان ایشان هر یک ده شوهر و زیاد کنند و فرزندی که بهم می رسد بعد از یک سال همه یک جا جمع می شوند و هر یک چیزی بر دست می گیرند و آن طفل را می طلبند به جانب هر کدام که مرتبۀ اول متوجه شد از آن شخص است و او تربیت می کند. (برهان) (آنندراج). ولایتی است از اقلیم اول و دوم بر ساحل بحر هند و درخت فلفل را معدن آنجاست و آن درخت بلند می شود و آب از زیر آن روان است وچون رسد و خشک شود از وزیدن باد در آب می ریزد و جمعکرده به اطراف می برند و می فروشند و تجارتی نافع است و مردم اهالی آنجا را صاحب برهان گفته بی عصمتند. (انجمن آرا) (آنندراج). نام ولایتی از هندوستان در کنارغربی دکن و در برهان می گوید مردم این ولایت همه... (از ناظم الاطباء). اقلیم بزرگی است در بلاد هند و شهرها و دیه های بسیار دارد از آن جمله است: فاکتور، منجرود و دهبیل. فلفل را به تمام عالم از اینجا حمل کنند. (از معجم البلدان). مالابار. بخشی است از ساحل جنوب غربی دکن هندوستان. (از لاروس) (از حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به مالابار و قاموس الاعلام ترکی و نزهه القلوب چ لیدن ج 3 ص 262 شود
لغت نامه دهخدا
(تَ لی)
تلیبار است و آن خانه ای باشد که در آن کرم ابریشم نگاهدارند. (برهان) (آنندراج). رجوع به تلیبار و تلمبار و تلنبار شود
لغت نامه دهخدا
(تِ لِ / تَ لَ)
بنایی از چوب دارای چند طبقه ولی ارتفاع یک طبقه بیش از نیم ذرع نیست. در فرش هر طبقه برگ توت ریخته کرم ابریشم را روی آنها پرورش میکنند. اصلاً این لفظ اصطلاح اهل گیلان است و اکنون در تهران هم استعمال میشود. (فرهنگ نظام). اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تلیبار شود، هر چیزی که رویهم ریخته و انبار شده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
میوۀ دشتی ناگوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغلیبات
تصویر تغلیبات
جمع تغلیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلیفات
تصویر تلیفات
جمع تکلیف. یا تکلیفات دیوانی. مصادرات دیوانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلهبات
تصویر تلهبات
جمع تلهب
فرهنگ لغت هوشیار
درگاه و بارگاه شاه و امیری که باریافتن در آن دشوار باشد، کسی که به هیچکس اجازه ورود نزد خود ندهد، خدا باری تعالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلینات
تصویر تلینات
جمع تلین
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلعبات
تصویر تلعبات
جمع تلعب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقبات
تصویر تلقبات
جمع تلقب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلقیبات
تصویر تلقیبات
جمع تلقیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتنبار
تصویر لتنبار
شکم پرست پرخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیبات
تصویر تقلیبات
جمع تقلیب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جویبار
تصویر جویبار
کنار جوی آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلنبار
تصویر تلنبار
میوه ایست شبیه بشفتالو
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند
فرهنگ لغت هوشیار
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، اطاقی دراز که بام آن گالی پوش است و در آن کرم ابریشم را پرورش دهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلمبار
تصویر تلمبار
((تَ لَ))
هر چیز که روی هم ریخته و انبار شده باشد، جایی که در آن کرم ابریشم را پرورش دهند، تلیبار
فرهنگ فارسی معین
انباشته، توده، کپه، پر، لبریز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
انبار، انباشته، توده، تلنبار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زیاد، فراوان، انباشته، انبوه، کوهی در جنوب روستای زیارت گرگان به ارتفاع ۳۰۸۶ متر
فرهنگ گویش مازندرانی
انبار بزرگ، انبار توتون
فرهنگ گویش مازندرانی
انبار سر پوشیده بزرگ که بیشتر جهت انباشت محصولات کشاورزی
فرهنگ گویش مازندرانی