- تلویج
- کج کردن کجاندن
معنی تلویج - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
رواگی، گسترش
رایج کردن، روان کردن
مرد را زن دادن و زن را شوهر دادن
کج کردن
رنگاندن رنگ کردن رنگین کردن رنگ کردن رنگ رنگ کردن رنگ دادن، غذای متنوع حاضر کردن، اسلوب سخن را تغییردادن و بگونه دیگردر آوردن، گوناگونی رنگارنگی، جمع تلوینات
سرزنش کردن ملامت کردن سرزنش کردن نکوهش کردن، سرزنش نکوهش، جمع تلویمات
مطلبی را به اشاره فهماندن
آلودن، بند کردن
تاج نهادن تاج بر سر کسی نهادن
زناشویی کردن، همسر گرفتن
مطلبی را به اشاره فهماندن، در ضمن گفته یا نوشتۀ خود موضوعی را با کنایه و اشاره بیان کردن
رواج دادن، رونق دادن، روا کردن چیزی
رنگ به رنگ کردن، گوناگون ساختن، غذاهای گوناگون حاضر کردن، اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن