- تلنگی
- نیازمند گدا
معنی تلنگی - جستجوی لغت در جدول جو
- تلنگی ((تُ لَ))
- نیازمند، گدا
- تلنگی
- نیازمند، گدا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عطش، آب طلبیدن
سر انگشت که بچیزی زنند
تشنه بودن، حالت شخص تشنه
ضربه که با انگشت میانه به بدن کسی یا چیزی بزنند
طامع و حریص (و بمعنی محل مخروبه)
هر آن چه که به درد خراب کردن بخورد، قدیمی (خاصه ساختمان)
مربوط به پلنگ، شبیه پوست پلنگ مثلاً لباس پلنگی، تندی و خشمگینی
Thirstiness, Thirsty
жажда , жаждущий
Durst, durstig
спрага , спраглий
pragnienie, spragniony
口渴 , 渴的
sede, sedento
sete, assetato
sed, sediento
soif, assoiffé
dorst, dorstig
ความกระหาย , กระหายน้ำ
kehausan, haus
عطشٌ , عطشانٌ
प्यास , प्यासा
צָמָא , צמא
渇き , 喉が渇いた
목마름 , 목마른
susuzluk, susamış
kiu, mwenye kiu
তৃষ্ণা , পিপাসিত
پیاس , پیاسا
آرزو، حاجت