درنگ کردن و توقف نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
درنگ کردن و توقف نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
درنگ کننده و توقف نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که درنگی میکند و توقف مینماید. (ناظم الاطباء) ، کسی که نیک مینگرد و تأمل مینماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تلعثم شود
درنگ کننده و توقف نماینده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). کسی که درنگی میکند و توقف مینماید. (ناظم الاطباء) ، کسی که نیک مینگرد و تأمل مینماید. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). و رجوع به تلعثم شود
ترنجیدن و درهم کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشرده شدن و داخل شدن بعضی در بعض دیگر. تجعثن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تجعثن شود
ترنجیدن و درهم کشیده شدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فشرده شدن و داخل شدن بعضی در بعض دیگر. تجعثن. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). رجوع به تجعثن شود