معنی تلعلم - فرهنگ فارسی معین
معنی تلعلم
تلعلم((تَ لَ لُ))
توقف کردن، درنگ کردن در کار
تصویر تلعلم
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تلعلم
تلعلم
تلعلم
درنگ کردن در کار و توقف نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فریتاگ صحیح این کلمه را تلعسم میداند. (از دزی ج 2 ص 536)
لغت نامه دهخدا
تلعثم
تلعثم
درنگ کردن، تامل کردن، درنگ و توقف در کار، درنگ و تامل هنگام سخن گفتن یا پاسخ دادن
فرهنگ فارسی عمید
تلعلع
تلعلع
شکسته شدن استخوان. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، غلطیدن از گرسنگی. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء). یقال: بات یتلعلع من الجوع. (از اقرب الموارد) ، تصور و اضطراب، بی آرامی کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، چشم سیاه شدن از گرسنگی و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، زبان بیرون کردن سگ از تشنگی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، درخشیدن سراب. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، سست و بیتاب شدن از بیماری و سختی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، لعلع گفتن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تلعسم
تلعسم
تلعثم: تلعسم فی امره، تلعثم. (اقرب الموارد). رجوع به تلعثم شود
لغت نامه دهخدا
تلعذم
تلعذم
خوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : ماتلعذمنا شیئاً، ای مااکلناه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تلعثم
تلعثم
درنگ کردن و توقف نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، با سپسایگی رفتن و نیک نگریستن و تأمل کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.