زدن خطمی و گل و مانند آن تا سطبر گردد، برگ کوفته با آرد جو آمیختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوفتن برگ و آمیختن آن با آردجو تا سخت شود جهت تعلیف شتر. (از اقرب الموارد)
زدن خطمی و گل و مانند آن تا سطبر گردد، برگ کوفته با آرد جو آمیختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). کوفتن برگ و آمیختن آن با آردجو تا سخت شود جهت تعلیف شتر. (از اقرب الموارد)
به ستم بر کاری داشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دروغ فروختن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قرار دادن مال خود را برای بعض وارثان و ندادن آن را به شخص دیگر. (از اقرب الموارد)
به ستم بر کاری داشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دروغ فروختن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قرار دادن مال خود را برای بعض وارثان و ندادن آن را به شخص دیگر. (از اقرب الموارد)
برچفسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تلجن الشی ٔ، تلزج ای صار له ودک یعلق بالید و غیرها. (اقرب الموارد) ، کوفته گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاک ناشدن سر از ریم و چرک به شستن، برگ را با هستۀ خرما کوفتن به جهت علف ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
برچفسیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تلجن الشی ٔ، تلزج ای صار له ودک یعلق بالید و غیرها. (اقرب الموارد) ، کوفته گردیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، پاک ناشدن سر از ریم و چرک به شستن، برگ را با هستۀ خرما کوفتن به جهت علف ستور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پناه گرفتن با واگذاشت زمین خود، مرده ری نهادن برای برخی کمتر از دیگران به ستم بر کار داشتن، بیگار گرفتن قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذارکردن زمین خود بدیگری و بدین نحو تحت حمایت او در آمدن التجاء
پناه گرفتن با واگذاشت زمین خود، مرده ری نهادن برای برخی کمتر از دیگران به ستم بر کار داشتن، بیگار گرفتن قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذارکردن زمین خود بدیگری و بدین نحو تحت حمایت او در آمدن التجاء