معنی تلجلج
- تلجلج (تَ جَ هَُ)
- دودله شدن و متردد گردیدن و جنبیدن و در دهان گردانیدن سخن. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کلمه الحکمه تکون فی صدرالمنافق فتلجلج حتی تخرج الی صاحبها. (اقرب الموارد) ، گرفتن چیزی را از کسی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
