جدول جو
جدول جو

معنی تلجئه

تلجئه((تَ جمع ئِ))
قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذار کردن زمین خود به دیگری و بدین نحو تحت حمایت او درآمدن، التجاء
تصویری از تلجئه
تصویر تلجئه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با تلجئه

تلجئه

تلجئه
پناه گرفتن با واگذاشت زمین خود، مرده ری نهادن برای برخی کمتر از دیگران به ستم بر کار داشتن، بیگار گرفتن قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذارکردن زمین خود بدیگری و بدین نحو تحت حمایت او در آمدن التجاء
فرهنگ لغت هوشیار

تلجئه

تلجئه
کسی را به اکراه و ستم به کاری وا داشتن، چیزی را به دروغ فروختن، به بعضی از ورثه مالی تعلق دادن و بعضی دیگر را محروم کردن
تلجئه
فرهنگ فارسی عمید

تلجئه

تلجئه
به ستم بر کاری داشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دروغ فروختن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قرار دادن مال خود را برای بعض وارثان و ندادن آن را به شخص دیگر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تلزئه

تلزئه
دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عطا کردن. (از اقرب الموارد) ، نیکو چرانیدن شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تلبئه

تلبئه
فله خورانیدن ماده بچه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فله فرود آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: لبأت الناقه، اذا وقع اللباء فی ضرعها، لبیک گفتن در حج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلبیه شود
لغت نامه دهخدا