جدول جو
جدول جو

معنی تلبئه - جستجوی لغت در جدول جو

تلبئه(تَ جَوْ وُ)
فله خورانیدن ماده بچه را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، فله فرود آوردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: لبأت الناقه، اذا وقع اللباء فی ضرعها، لبیک گفتن در حج. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تلبیه شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تلبیه
تصویر تلبیه
اجابت کردن، لبیک گفتن در جواب کسی، لبیک گفتن در حج
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تلجئه
تصویر تلجئه
کسی را به اکراه و ستم به کاری وا داشتن، چیزی را به دروغ فروختن، به بعضی از ورثه مالی تعلق دادن و بعضی دیگر را محروم کردن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ بِ ءَ)
آماده و ساخته کردن سامان لشکر را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آماده و ساخته کردن متاع و کار و لشکر و جز آن را و یونس آرد عبیت الجیش تعبیه وبلاهمزه. (از اقرب الموارد). و رجوع به تعبیه شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
خبردادن و آگاه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). بیاگاهانیدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ رُ)
از ’وب ء’، آماده کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) : وبأه توبئه، عبأه. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَوْ وُ)
لبی بالحج تلبیه، لبیک گفتن در حج. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). لبیک گفتن حاجیان. (آنندراج). گفتن لبیک اللهم لبیک. و بعضی تلبئه گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به تلبئه شود:
شها منم که ز شوق طواف مرقد تو
بجای تلبیه بر لب درود نامحصور.
خالص استرآبادی (از آنندراج).
، لبیک گفتن در جواب. (آنندراج). کسی را لبیک گفتن. (از اقرب الموارد). و یقال: دعانی فلبیته و سعدیته ، ای قلت له لبیک و سعدیک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَجْ)
به ستم بر کاری داشتن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، به دروغ فروختن چیزی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، قرار دادن مال خود را برای بعض وارثان و ندادن آن را به شخص دیگر. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ جُ)
دادن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). عطا کردن. (از اقرب الموارد) ، نیکو چرانیدن شتران را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
بردن کسی را و دور گردانیدن او را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). بردن و دورگردانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
پنهان داشتن و در پرده داشتن زن. (تاج المصادر بیهقی). پنهان داشتن و در پرده داشتن. (زوزنی). پنهان کردن چیزی را. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) ، بخوبی حفظ کردن چیزی را. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَ بِ)
جامه دان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تربئه
تصویر تربئه
بردن و دور گردانیدن کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبئه
تصویر تنبئه
آگاه و خبر کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلبیه
تصویر تلبیه
اجابت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پناه گرفتن با واگذاشت زمین خود، مرده ری نهادن برای برخی کمتر از دیگران به ستم بر کار داشتن، بیگار گرفتن قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذارکردن زمین خود بدیگری و بدین نحو تحت حمایت او در آمدن التجاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلجئه
تصویر تلجئه
((تَ جمع ئِ))
قرار دادن مال برای بعضی از وارثان دون بعض، واگذار کردن زمین خود به دیگری و بدین نحو تحت حمایت او درآمدن، التجاء
فرهنگ فارسی معین
لبیک گفتن، لبیک گویی
فرهنگ واژه مترادف متضاد