جدول جو
جدول جو

معنی تلبیه

تلبیه
اجابت کردن، لبیک گفتن در جواب کسی، لبیک گفتن در حج
تصویری از تلبیه
تصویر تلبیه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با تلبیه

تلبیه

تلبیه
لبی بالحج تلبیه، لبیک گفتن در حج. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). لبیک گفتن حاجیان. (آنندراج). گفتن لبیک اللهم لبیک. و بعضی تلبئه گویند. (از اقرب الموارد). رجوع به تلبئه شود:
شها منم که ز شوق طواف مرقد تو
بجای تلبیه بر لب درود نامحصور.
خالص استرآبادی (از آنندراج).
، لبیک گفتن در جواب. (آنندراج). کسی را لبیک گفتن. (از اقرب الموارد). و یقال: دعانی فلبیته ُ و سعدیته ُ، ای قلت له ُ لبیک و سعدیک. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

تربیه

تربیه
استخوان سینه جناغ پروردن پروراندن، آداب و اخلاق را بکسی آموختن، پرورش یا تربیت بدنی. پرورش بدن بوسیله انواع ورزش. یا تعلیم و تربیت. آموزش و پرورش
فرهنگ لغت هوشیار