- تلاهی
- همخوشی، همگایی بازی کردن با یکدیگر همدیگر را سرگرم ساختن بلهو و لعب مشغول گردیدن، با هم بازی کردن
معنی تلاهی - جستجوی لغت در جدول جو
- تلاهی ((تَ))
- یکدیگر را سرگرم ساختن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
همبازی
فروپاشی
ضایعه، فساد
نو باوه
طلایه و پیشقراول و پیشرو از لشکر
گرد آمدن مردم
همدیداری همرسی همرسش، دیدار کردن فراهم رسیدن بهم رسیدن هم را دیدن، دیدار. یا یوم تلاقی (یوم التلاقی)، روز قیامت. با هم ملاقات کردن
در فارسی شیان تاوان، تایگانه در تازی به دست آوردن از میان بردن دریافتن جبران کردن تدارک کردن، عوض دادن، دریافت جبران. دریافتن، جبران
نیست شدن نابود گشتن، پراکنده شدن، نیستی نابودی، پراکندگی
هم دشمنی
بغایت رسیدن، بپایان رسیدن چیزی
فساد ضایع شدن، نابودی
فساد، خراب بودن و با یکدیگر فخر نمودن
تباهی، خرابی، فساد، نابودی
تدارک کردن، عوض دادن، جبران کردن، دریافتن، رسیدن
به نهایت رسیدن، پایان یافتن، بازایستادن و بس کردن
از هم پاشیده شدن، پراکنده شدن اجزای چیزی، اضمحلال، نیست و نابود شدن
به هم رسیدن، رسیدن دو شخص یا دو چیز به هم، یکدیگر را دیدن، دیدار کردن با هم
منسوب به کلاه آنکه کلاه بسر گذارد مقابل عمامه یی
جمع ملهی، شاد افزار ها، شادیچه ها، بازی ها
فساد، نابودی
آلات لهو
میوۀ نورس، نوباوه
خرابی، فساد، نابودی
بازی کردن
مشغول لهو و لعب، بازی کننده، کنایه از غافل
بازیگر بازیگوش بازی کننده بازیگر لاعب جمع لواهی: موحد الهی بودنه لاهی