- تلازن (تَ یَ)
انبوهی کردن مردم و فراهم آمدن بر آب و جز آن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
معنی تلازن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
لازم و ملزوم یکدیگر بودن، لازم هم بودن، وابسته به هم بودنبرای مثال با بخت حمله اش را گویی توافق است / با فتح پویه اش را مانا تلازم است (قاآنی - ۹۰۲)
(تَ زَ)
لغت نامه دهخدا
خیار و تخلان. (شعوری ج 1 ورق 286 ب از محمودی). خیار تر. (مؤید الفضلا ص 269 ذیل لغات ترکی) (آنندراج). خیار. (ناظم الاطباء)
(نَ زَ دَ)
لغت نامه دهخدا
اکنون. اصل آن، الان است و ’ت’ را بر آن افزودند چنانکه در تحین. (منتهی الارب). الان و اکنون. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وصلینا کمازعمت تلانا، ای الان. (اقرب الموارد)
فراگرفتن با هم و همدیگر غلبه نمودن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : تضازنا، تعاطیا فتغالبا. (اقرب الموارد)
(اِمْ بِ)
لغت نامه دهخدا
با همدیگر مقابل و برابر شدن، یقال: الجبلان یترازنان، ای یتناوحان. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). تقابل. (المنجد). تناوح و تقابل دو کوه. (اقرب الموارد)
(تَ)
لغت نامه دهخدا
به همسنگ آمدن. (زوزنی). هم سنگ شدن. (دهار). برابر و هم سنگ شدن دو چیز. (آنندراج). هموزن شدن و همدیگر سنجیده گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). هم سنگی. معادله. سنجیدن. سنجش. بهم سنجیدن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا)
(تَ جَمْ می)
لغت نامه دهخدا
دشنام دادن یکدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشاتم، تماجن. (از اقرب الموارد). رجوع به تماجن شود، بر یکدیگر لعنت خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیباکی نمودن باهم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
هم یابی همراه بودن، در پای هم بودن لازم هم بودن بیکدیگر وابسته بودن، همراهی، لزوم وابستگی، جمع تلازمات. لازم هم بودن
فعل التزام، وابستگی، همراهی
متضاد: لازم و ملزوم یکدیگر بودن، همراه بودن
متضاد: لازم و ملزوم یکدیگر بودن، همراه بودن
برابری، تعادل، قرینه، موازنه، هم سنگی، هم وزنی، تناسب، موزونی
آرایش گر زن، وسیله ی مشاطه، نخی که با مهارت دست آرابش گر
گیاهی است بوته ای به ارتفاع یک متر و اندی و با گل هایی زرد
ساکت شو
خرامان، چاق، فربه
تعادل