جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تلاعن

تلاعن

تلاعن
دشنام دادن یکدیگر را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تشاتم، تماجن. (از اقرب الموارد). رجوع به تماجن شود، بر یکدیگر لعنت خواندن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بیباکی نمودن باهم. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تلاعب

تلاعب
بازی کردن، چیزی در دست گرفتن و خود را بیهوده با آن سر گرم ساختن، به تفنن کاری کردن، قمار کردن، کاری به قصد تفریح یا ورزش انجام دادن
تلاعب
فرهنگ فارسی عمید

ملاعن

ملاعن
جمع ملعنه، ریستگاه ها فریه انگیزان گجستگان فریه گر شنه گر جمع ملعنه (ملعنت) لعن کننده
فرهنگ لغت هوشیار