برجهانیدن مادر کودک را و جز آن. (زوزنی). برجهانیدن و ببازی داشتن کودک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برجهانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، برقص واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نزد متأخران از قاریان، قصد سکوت است بر سکون و سپس اعراض از آن با حرکت دادن حرف به شتاب، و آن منهی عنه است زیرا از بدعتهایی است که قاریان نهاده اند، چنانکه در دقائق المحکمهو اتقان بیان شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
برجهانیدن مادر کودک را و جز آن. (زوزنی). برجهانیدن و ببازی داشتن کودک را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). برجهانیدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، برقص واداشتن کسی را. (از اقرب الموارد) (از المنجد) ، نزد متأخران از قاریان، قصد سکوت است بر سکون و سپس اعراض از آن با حرکت دادن حرف به شتاب، و آن منهی عنه است زیرا از بدعتهایی است که قاریان نهاده اند، چنانکه در دقائق المحکمهو اتقان بیان شده است. (از کشاف اصطلاحات الفنون)
پرهیز کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) ، پرهیزکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). پنهان کردن مذهب خویش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به خاندان نوبختی ص 59 و 66 و 75 شود. آوردن بزبان از روی صلاح وقت چیزی را که در دل غیر آن باشد. (ناظم الاطباء). خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد. (فرهنگ فارسی معین). پنهان کردن مذهب خود یا احتیاط در مقابل کسی که مذهب دیگری دارد. (از دزی ج 1 ص 149) ، (اصطلاح فقه) تقیه اسم است ازاتقی یتقی اتقائاً و تاء آن بدل از واو است چنانکه در تهمه و تخمه. و مراد از آن تحفظ از ضرر غیر است بوسیلۀ موافقت کردن با او در قول یا فعل مخالف حق
پرهیز کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) (منتهی الارب) ، پرهیزکاری. (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی الارب). پنهان کردن مذهب خویش. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به خاندان نوبختی ص 59 و 66 و 75 شود. آوردن بزبان از روی صلاح وقت چیزی را که در دل غیر آن باشد. (ناظم الاطباء). خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عرضی متوجه شخصی باشد. (فرهنگ فارسی معین). پنهان کردن مذهب خود یا احتیاط در مقابل کسی که مذهب دیگری دارد. (از دزی ج 1 ص 149) ، (اصطلاح فقه) تقیه اسم است ازاتقی یتقی اتقائاً و تاء آن بدل از واو است چنانکه در تهمه و تخمه. و مراد از آن تحفظ از ضرر غیر است بوسیلۀ موافقت کردن با او در قول یا فعل مخالف حق