جدول جو
جدول جو

معنی تقوع - جستجوی لغت در جدول جو

تقوع
(تَ)
دهی است به قدس که انگبین را بدان نسبت کنند. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). (خیمه زدن). یکی از شهرهای یهودا است که در نزدیکی بیت اللحم به جنوب شرقی اورشلیم واقع بود و فعلاً آن را تقوعه گویند و ظاهراً اشحور اساس آن را گذاشته. (قاموس کتاب مقدس) (از ایران باستان ج 1 ص 183). رجوع به مراصد الاطلاع و معجم البلدان یاقوت و قاموس کتاب مقدس شود
لغت نامه دهخدا
تقوع
(تَ)
خمیده رفتن همچون رونده در خارستان، بر درخت برآمدن کربسه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تقوع
خمیده رفتن
تصویری از تقوع
تصویر تقوع
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تهوع
تصویر تهوع
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تجوع
تصویر تجوع
خود را گرسنه داشتن، گرسنگی کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقوع
تصویر نقوع
آنچه در آب بخیسانند، آب گوارا و سرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از وقوع
تصویر وقوع
افتادن، فرود آمدن، قرار گرفتن، واقع شدن، در علوم ادبی مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقطع
تصویر تقطع
بریده شدن، پاره پاره شدن، بخش بخش شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقوا
تصویر تقوا
ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
تقوا، ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تطوع
تصویر تطوع
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
فرهنگ فارسی عمید
(مُ تَ قَوْ وِ)
خمیده رونده همچو رونده در خارستان. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). خمیده رونده مانند آن که درخارستان می رود. (ناظم الاطباء). رجوع به تقوع شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تقطع
تصویر تقطع
پاره پاره شدن، بخش بخش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
گرسنه ماندن گرسنگی به خواست خود گرسنه بودن خود را گرسنه داشتن بقصد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توقع
تصویر توقع
چشم داشتن، امید و انتظار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تهوع
تصویر تهوع
قی کردن، دل بهم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنوع
تصویر تنوع
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقشع
تصویر تقشع
وادلی دلبازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلع
تصویر تقلع
بر کندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقمع
تصویر تقمع
بر گزینی گزینش بهین، تنها نشستن، سرگشتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوا
تصویر تقوا
پرهیزگاری و ترس از خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوز
تصویر تقوز
شادمانی نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوس
تصویر تقوس
چنبرش چنبردن کمانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقول
تصویر تقول
افترا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوم
تصویر تقوم
راست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
پرهیزگاری، ترسیدن از خدا و به معنی توانا شدن، نیرومند شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تضوع
تصویر تضوع
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
فرهنگ لغت هوشیار
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخوع
تصویر تخوع
آب بینی انداختن، هراشیدن (استفراغ)، کم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تروع
تصویر تروع
ترسیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقنع
تصویر تقنع
قناعت کردن، قناعت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقوا
تصویر تقوا
پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقوی
تصویر تقوی
پرهیزگاری، پرهیز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از توقع
تصویر توقع
چشمداشت
فرهنگ واژه فارسی سره