- تقوع
- خمیده رفتن
معنی تقوع - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چشمداشت
پرهیزگاری، پرهیز
پرهیز
ترسیدن
آب بینی انداختن، هراشیدن (استفراغ)، کم کردن
خوش منشی، فرمانبری گردن گذاری، نامزدی، فرمانبرداری کردنمنقاد شدن، داوطلب گردیدن، مستحبی بجاآوردن کاری بقصد عبادت و نیکی انجام دادن، فرمانبرداری، خوش منشی
دمیدن بوی دادن بوی پراکندن
پرهیزگاری، ترسیدن از خدا و به معنی توانا شدن، نیرومند شدن
راست شدن
افترا کردن
چنبرش چنبردن کمانیدن
شادمانی نمودن
پرهیزگاری و ترس از خدا
قناعت کردن، قناعت نمودن
بر گزینی گزینش بهین، تنها نشستن، سرگشتگی
بر کندگی
پاره پاره شدن، بخش بخش گردیدن
وادلی دلبازی
نوع نوع شدن، گوناگون شدن
قی کردن، دل بهم خوردن
چشم داشتن، امید و انتظار
گرسنه ماندن گرسنگی به خواست خود گرسنه بودن خود را گرسنه داشتن بقصد
خود را گرسنه داشتن، گرسنگی کشیدن
آنچه در آب بخیسانند، آب گوارا و سرد
بریده شدن، پاره پاره شدن، بخش بخش شدن
افتادن، فرود آمدن، قرار گرفتن، واقع شدن، در علوم ادبی مکتبی در شعر فارسی قرن دهم که ویژگی عمدۀ آن بیان واقعیت و پرهیز از اغراق های شاعرانه بود، واسوخت
گونه گونه شدن، جوربه جور شدن، گوناگون بودن
ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
تقوا، ترس از خدا و اطاعت امر او، پرهیزکاری، پرهیز
عمل مستحب کردن، کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن، فرمان برداری کردن، منقاد شدن، داوطلب شدن
احساس به هم خوردن دل و انقلاب معده، قی کردن، استفراغ
انتظار حصول چیزی داشتن، در انتظار وقوع امری بودن، چشمداشت، امید، خواهش
خوار گشتن خواری
سیراب شدن، باور داشتن خبری را، خیسانیدن چیزی را