جدول جو
جدول جو

معنی تقفیر - جستجوی لغت در جدول جو

تقفیر
(تَ وْ)
فراهم آوردن خاک و جز آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقریر
تصویر تقریر
بیان کردن، قرار دادن، برقرار کردن، اقرار کردن، به اقرار آوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توفیر
تصویر توفیر
صرفه جویی، تفاوت، افزونی، زیادتی، افزایش، زیاد کردن، افزودن، زیاد کردن مال، سود، فایده، حق کسی را تمام وکمال دادن، تمام کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
نصیب، قسمت و سرنوشتی که خداوند برای بندگان خود معین فرموده، قضا و فرمان خداوند، اندازۀ چیزی را نگه داشتن، اندیشیدن، تعیین قدر و مقدار، مقدر کردن، اندازه گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تکفیر
تصویر تکفیر
کسی را کافر و بی دین خواندن، به کفر و بی دینی نسبت دادن، پوشاندن، کفاره دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
مقعر ساختن، گود کردن، صیحه زدن، صدا درآوردن از بیخ حلق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعفیر
تصویر تعفیر
گوشت را در آفتاب بر روی ریگ خشک کردن، به خاک مالیدن، خاک آلوده کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقصیر
تصویر تقصیر
کوتاهی کردن، در کاری کوتاهی، سستی و خطا کردن، گناه، در فقه گرفتن ناخن یا بریدن مقداری از موی سر در حج که به این طریق شخص محرم از حالت احرام خارج می شود، کوتاه کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقتیر
تصویر تقتیر
نفقه را بر عیال تنگ گرفتن، عیال و اولاد را در تنگی معیشت قرار دادن، در دادن نفقه بخیلی کردن، برانگیختن بوی مانند بوی بریانی، گوشت پخته، استخوان و بخور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
چکاندن، قطره قطره چکانیدن، در علم شیمی جدا کردن مادۀ فرّار جسمی از مادۀ غیر فرّار آن به وسیلۀ حرارت دادن. بسیاری از نوشابه های الکلی از طریق تقطیر به دست می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
اندازه کردن، نصیب و قسمت، قضا و فرمان خداوند، سرنوشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنفیر
تصویر تنفیر
به چیرگی کسی حکم کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
فرور دگرگونی، افزودن بسیار کردن، گرد آوردن دارایی دارا شدن، هده دادن (هده هوده حق)، پس انداز زیاد کردن اضافه کردن افزودن، حق کسی را تمام دادن، اندوختن مال کسب کردن گرد کردن، بسیار شدن، تفاوت، آنچه در اجاره از آن فایده بردارند، جمع توفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفیر
تصویر تکفیر
در گذاشتن از گناه، نسبت کافر بودن به کسی دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقتیر
تصویر تقتیر
نفقه را بر عیال تنگ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقذیر
تصویر تقذیر
پلیدی آلودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویر
تصویر تقویر
گرد بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تخفیر
تصویر تخفیر
شرمسار کردن، بدرهه رفتن، نگهبان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشفیر
تصویر تشفیر
کاهش دارایی از دست رفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تظفیر
تصویر تظفیر
پیروزاندن پیروزمند گرداندن، پیروزی دادن، ناخنک زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیر
تصویر تسفیر
راهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقریر
تصویر تقریر
به اقرار آوردن، سخن گفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بانگیدن، سوت کشیدن سافوت زدن (سوت سافوت صفیر)، زرد گرداندن رنگ زرد زدن زرد اندایی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
گود کردن
فرهنگ لغت هوشیار
چکانش ویتاختن، بر پهلو افکندن چکانیدن، جدا کردن ماده فرار جسمی از ماده غیر فرار آن بوسیله حرارت دادن،جمع تقطیرات
فرهنگ لغت هوشیار
به خاک آلودن، به خاک سپردن، در خاک غلتاندن، بر زمین زدن، پستان آلودن تا کودک از شیر خواری باز ایستد، سپید گرایی، بخاک مالیدنخاک آلود کردن در خاک مالیدن، خاک مالی، جمع تعفیرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفقیر
تصویر تفقیر
کندن، سوراخ کردن مهره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقصیر
تصویر تقصیر
سستی کردن، کوتاهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقشیر
تصویر تقشیر
دانه را از پوست در آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکفیر
تصویر تکفیر
((تَ))
پوشاندن، کفاره دادن، کسی را کافر و بی دین خواندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقعیر
تصویر تقعیر
((تَ))
گود کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقطیر
تصویر تقطیر
((تَ))
چکانیدن، فرایند تبدیل گاز یا بخار به مایع
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقصیر
تصویر تقصیر
((تَ))
کوتاه کردن، سستی ورزیدن، کم کاری کردن، گناه، جرم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقشیر
تصویر تقشیر
((تَ))
پوست کردن، پوست کندن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقدیر
تصویر تقدیر
ارج گذاری، سرنوشت
فرهنگ واژه فارسی سره