- تقدس
- اشویی
معنی تقدس - جستجوی لغت در جدول جو
- تقدس
- پاک شدن، تطهر، پارسائی
- تقدس
- پاک شدن، منزه شدن از عیب، پاکیزه بودن، پاکی و پرهیزکاری
- تقدس ((تَ قَ دُّ))
- پاک بودن، پارسا بودن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پاک شونده و پاک
پیشینگی
اشو، سپند، ورجاوند
پاکتر، مقدستر
خبر خواستن در خفا
چنبرش چنبردن کمانیدن
کلاهپوشی
پاک کردن، پاکیزه کردن
گشنیز، زیره، دیگ افزار
پیشی نمودن، سبقت و برتری
ساخته شدن، آماده شدن
شتافتن
صورت تصویر تمثال، مجسمه، پیکر جثه، کالبد قالب
پاک و پاکیزه، منزه
مقدس تر، منزه تر، پاک تر، پاکیزه تر، عنوانی احترام آمیز برای بزرگان
تندیس، مجسمه، پیکر، کالبد، تمثال، تصویر
پیش افتادن، جلو رفتن، پیشی داشتن، پیش بودن از دیگران
پاک و منزه کردن، به پاکی و پاکیزگی منسوب کردن، به پاکی ستودن
پاک کرده، پاک و پاکیزه، منزه
تقدیس کننده
Antecedence
Saintly, Sacred, Hallowed, Reverent
sagrado, reverente, santo
предшествование