تقحم (تَ) سرنگون افگندن اسب سوار را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). بر روی افکندن اسب سوار خود را، داخل شدن اسب در نهر. (از اقرب الموارد) ادامه... سرنگون افگندن اسب سوار را. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ازناظم الاطباء). بر روی افکندن اسب سوار خود را، داخل شدن اسب در نهر. (از اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا