معنی مقحم مقحم ((مُ حَ)) ضعیف، سست، اعرابیی که در دشت نشو و نما کند، آن که به هنگام قحطی ترک دیار خود کند ضعیف، سست، اعرابیی که در دشت نشو و نما کند، آن که به هنگام قحطی ترک دیار خود کند تصویر مقحم فرهنگ فارسی معین