جدول جو
جدول جو

معنی تقبیل - جستجوی لغت در جدول جو

تقبیل
بوسه زدن
تصویری از تقبیل
تصویر تقبیل
فرهنگ لغت هوشیار
تقبیل
((تَ))
بوسه زدن، بوسیدن
تصویری از تقبیل
تصویر تقبیل
فرهنگ فارسی معین
تقبیل
بوسیدن، بوسه زدن
تصویری از تقبیل
تصویر تقبیل
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تقبیح
تصویر تقبیح
زشت انگاری
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از اقبیل
تصویر اقبیل
اقبال و بخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تذبیل
تصویر تذبیل
زیر نویسی پاینامه نویسی، گسترش دامن بلند کردن دامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تدبیل
تصویر تدبیل
نواله کردن (نواله لقمه)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تطبیل
تصویر تطبیل
دهل نوازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقویل
تصویر تقویل
فروخواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
اندک کردن، اندک گردانیدن، کم قرار دادن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقتیل
تصویر تقتیل
بسیار کشی میرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیه
تصویر تقبیه
کپاه ساختن، آراستن، آمادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیض
تصویر تقبیض
رسید دادن، رسید ستاندن پس از پرداخت، فراهم آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیح
تصویر تقبیح
آشکا کردن و بیان نمودن زشتی کار کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبیب
تصویر تقبیب
خشکیدن، کبه ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تکبیل
تصویر تکبیل
بند کردن، در تاخیر انداختن وام کسی را
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبقیل
تصویر تبقیل
پیش شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
به رایگان دادن چیزی در راه خدا، آب رایگان به همه دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تسبیل
تصویر تسبیل
((تَ))
چیزی را در راه خدا به رایگان بخشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
((تَ))
کاهش دادن، کاستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقبیض
تصویر تقبیض
((تَ))
فراهم کردن، به چنگ آوردن، اخم کردن، چهره درهم کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقبیح
تصویر تقبیح
((تَ))
زشت شمردن، زشت کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از اقبیل
تصویر اقبیل
اقبال، برای مثال کنونم که در پنجه اقبیل نیست / نمد پیش تیرم کم از پیل نیست (سعدی - ۱۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقلیل
تصویر تقلیل
کم کردن، کاستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقبیح
تصویر تقبیح
زشت کردن، زشت شمردن، قبح و زشتی کار کسی را نمایاندن و بد گفتن از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقیل
تصویر تقیل
مانستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبی
تصویر تقبی
قبا پوشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبل
تصویر تقبل
پذیرفتن، بعهده گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قبیل
تصویر قبیل
جماعت، گروه، ضامن، کفیل، پذرفتار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقبل
تصویر تقبل
قبول کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تقیل
تصویر تقیل
نیمه روز خوابیدن، پیروی کردن و مانندگی کردن، به پیروی کسی عملی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قبیل
تصویر قبیل
ظاهر و آشکارا، رویاروی، کارگذار و بمعنای جماعت و گروه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقیل
تصویر تقیل
((تَ قَ یُّ))
پیروی کردن، همانند شدن، در نیمه روز خوابیدن
فرهنگ فارسی معین