- تقبیل
- بوسه زدن
معنی تقبیل - جستجوی لغت در جدول جو
- تقبیل ((تَ))
- بوسه زدن، بوسیدن
- تقبیل
- بوسیدن، بوسه زدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زشت انگاری
اقبال و بخت
زیر نویسی پاینامه نویسی، گسترش دامن بلند کردن دامن
نواله کردن (نواله لقمه)
دهل نوازی
برایگان دادن چیزی را در راه خدا
فروخواندن
اندک کردن، اندک گردانیدن، کم قرار دادن چیزی
بسیار کشی میرانیدن
کپاه ساختن، آراستن، آمادن
رسید دادن، رسید ستاندن پس از پرداخت، فراهم آوردن
آشکا کردن و بیان نمودن زشتی کار کسی
خشکیدن، کبه ساختن
بند کردن، در تاخیر انداختن وام کسی را
پیش شدن
به رایگان دادن چیزی در راه خدا، آب رایگان به همه دادن
اقبال، برای مثال کنونم که در پنجه اقبیل نیست / نمد پیش تیرم کم از پیل نیست (سعدی - ۱۳۹)
کم کردن، کاستن
زشت کردن، زشت شمردن، قبح و زشتی کار کسی را نمایاندن و بد گفتن از آن
مانستن
قبا پوشیدن
پذیرفتن، بعهده گرفتن
جماعت، گروه، ضامن، کفیل، پذرفتار
قبول کردن، پذیرفتن، به عهده گرفتن
نیمه روز خوابیدن، پیروی کردن و مانندگی کردن، به پیروی کسی عملی کردن
ظاهر و آشکارا، رویاروی، کارگذار و بمعنای جماعت و گروه