- تفوق
- فراخی نمودن در عیش
معنی تفوق - جستجوی لغت در جدول جو
- تفوق
- برتری جستن، برتری یافتن، برتر و بالاتر شدن، برتری و بالایی
- تفوق ((تَ فَ وُّ))
- برتری یافتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دور شدن از یگدیگر
چشیدن نمونه
گردنگیری، یاره بستن (یاره طوق)
شورمندی، آرزومند شدن، آرزومندی
بازار جستن بازار جست
آلوده شدن
پراکنده شدن، پریشان شدن
شکافتگی، شکافتن شکاف خوردن کفتن کافتن، شکافتگی، جمع تفتقات
سخن گفتن، حرف زدن
فال گرفتن، فال نیک زدن
ناز زیستی شاد زیستی
باز ایست، واپسی واپسیدن
چربدستی استادی بکار آوردن، چربدستی
دست یافتن بکاری
باز ایستادن از کاری باز ایست کار ایست باز ایستادن از کار
گرد آمدن
دمیدن در بوق
دلسوز، مهربان
شکافته شدن، گشاده شدن
دست یافتن بر امری یا کاری یا چیزی
پراکنده شدن، پریشان گردیدن، جدا شدن
اظهار اشتیاق کردن، شوق شدید ظاهر ساختن
در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن، امری یا کاری را به خوبی و به استادی انجام دادن، ذوق و سلیقه به کار بردن، خوش سلیقگی، حسن ذوق
بازار جستن و خرید و فروش کردن، بازارگرمی کردن
سخن گفتن، به سخن آمدن، حرف زدن، لب به سخن گشودن
آغازیدن، ماندن درجایی
باران اندک، آگفت (آفت)
((تَ نَ وُّ))
فرهنگ فارسی معین
نیکو گردانیدن غذا و لباس، خوش سلیقگی، رنج بردن، مدارا کردن، مبالغه کردن، مهارت و استادی به کار بردن