- تفقد
- جستن، دلجوئی، ملاطفت
معنی تفقد - جستجوی لغت در جدول جو
- تفقد
- جستجو کردن، جویا شدن، گمشده را بازجستن، دلجویی کردن
- تفقد ((تَ فَ قُّ))
- دلجویی کردن، بازجست، واجست
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جویندۀ گم شده
کینه گرفتن
بسته شدن، استحکام برداری
یگانه شدن، بی مانند شدن
فقه آموختن، فقیه شدن
شکفتن گل، گشاده گردیدن
روان شدن چیزی
سره یابی
افروخته شدن، شعله ور شدن آتش
دشمنی و کینۀ کسی را به دل گرفتن
تنها شدن، یگانه شدن، یکه و تنها بودن
فقه خواندن، علم دین آموختن، فقیه شدن، فهمیدن و دانا شدن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، گر زدن، گر کشیدن، اشتعال، التهاب، ضرام، اضطرام، تلهّب، شعله زدن
درخشان شدن، آتش افروختن
درخشان شدن، آتش افروختن
گم کردن، از دست دادن، فقدان، نبود
از دست دادن گم کردن گم کردن از دست دادن
جمع تفقد
دلجویی کردن