معنی تفقه - فرهنگ فارسی معین
معنی تفقه
- تفقه((تَ فَ قُّ))
- فقه آموختن، دانشمندی جستن
تصویر تفقه
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با تفقه
تفقه
- تفقه
- فقه خواندن، علم دین آموختن، فقیه شدن، فهمیدن و دانا شدن
فرهنگ فارسی عمید
تفقه
- تفقه
- فقه آموختن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (از اقرب الموارد). یقال: هو یتفقه ُ فی العلم، ای یتعلم. (اقرب الموارد، فقیه شدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، دانا شدن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). فهمیدن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). فهمیدن سخن و جز آن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رفقه
- رفقه
- همراهی، نرمرفتاری، کاروان، گروه همراه گروه راهیان همراهیان (همسفران) گروه همراه جماعت مرافق همسفران جمع رفاق
فرهنگ لغت هوشیار