جدول جو
جدول جو

معنی تفسیل - جستجوی لغت در جدول جو

تفسیل
(تَ ءَوْ وُ)
فسل خواندن. (زوزنی). نبهره خواندن و رذل شمردن، ناروان ساختن متاع و درهمها. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تفسیل
ناروا ساختن متاع و درهم ها
تصویری از تفسیل
تصویر تفسیل
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفعیل
تصویر تفعیل
در صرف عربی، از ابواب ثلاثی مزیدٌفیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
جدا کردن، فصل فصل کردن کتاب و شرح و بسط دادن مطلب، شرح و بیان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفسیله
تصویر تفسیله
نوعی پارچۀ ابریشمی که از آن قبا و لباده یا لباس دیگر بدوزند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفضیل
تصویر تفضیل
برتری دادن، برتر داشتن، کسی یا چیزی بر دیگری برتری دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
معنی کلامی را بیان کردن، واضح و آشکار ساختن معنی سخن، شرح و بیان، در ادبیات در فن بدیع بیان کردن مضمونی در الفاظ فشرده و پوشیده و بعد به شرح آن پرداختن، برای مثال به کردار دل و عیش و سرشک و جسم من داری / دهن تنگ و سخن تلخ و لبان لعل و میان لاغر علم بیان کردن و توضیح دادن معانی آیات قرآن و احادیث
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
غسل دادن، شستشو کردن، مبالغه کردن در شستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفسیق
تصویر تفسیق
فاسق شمردن، نسبت فسق به کسی دادن
فرهنگ فارسی عمید
(تَ لَ / لِ)
جنسی از پارچۀ ابریشمی باشد که از آن قبا و چیزهای دیگر دوزند. (برهان) (از انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از فرهنگ رشیدی) (از فرهنگ جهانگیری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
غسل دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفییل
تصویر تفییل
سست رای خواندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفلیل
تصویر تفلیل
رخنه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توسیل
تصویر توسیل
نزدیکی جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاسیل
تصویر تاسیل
تیز کردن سر چیزی، دراز کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تبسیل
تصویر تبسیل
مکروه داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیا
تصویر تفسیا
تافسیا، تاپسیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیح
تصویر تفسیح
فراخی و فراخ کردن، توسیع
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسید
تصویر تفسید
تباهاندن تباه کردن تباهی انگیختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفجیل
تصویر تفجیل
پهناندن پهن گرداندن، پیش آوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیله
تصویر تفسیله
قسمی پارچه ابریشمی که از آن قبا و ازار و غیره دوزند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسفیل
تصویر تسفیل
پست گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
هویدا کردن، ترجمه، بیان و آشکار ساختن، شرح کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعسیل
تصویر تعسیل
انگبین ساختن، انگبینی کردن (انگبین عسل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفتیل
تصویر تفتیل
آشوباندن آشوبش غاکاندن چلپیدن (چلپ فتنه) (غاک فتنه)، دو به همزدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفعیل
تصویر تفعیل
یکی از ابواب ثلاثی مزید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفضیل
تصویر تفضیل
افزونی دادن، فضل نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
جدا کردن، پاره پاره کردن، فصل فصل کردن، پیدا کردن و بیان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیق
تصویر تفسیق
فاسق شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفسیله
تصویر تفسیله
((تَ لِ))
نوعی پارچه ابریشمی که از آن جامه و غیره دوزند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفضیل
تصویر تفضیل
((تَ))
برتری دادن، بسط دادن، شرح دادن، شرح و بسط
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفصیل
تصویر تفصیل
((تَ))
جدا کردن. فصل فصل کردن، شرح دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغسیل
تصویر تغسیل
((تَ))
غسل دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفسیق
تصویر تفسیق
((تَ))
فاسق شمردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفسیر
تصویر تفسیر
زند، گزاره
فرهنگ واژه فارسی سره