- تفزع
- ترسیدن و وحشت داشتن
معنی تفزع - جستجوی لغت در جدول جو
- تفزع ((تَ فَ زُّ))
- ترسیدن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
شعبه شعبه شدن
دردمندی، اندوه زدگی، درد یافتن، دردمند شدن از سختی و بلا و اندوه، دردمندی، جمع تفجعات
بخش بخش کردن
پخش شدن پخشیدن، پراکنده شدن، پراکندگی، جمع توزعات
شتافتن
پناهگاه، گریزگاه، پناه، ملجا
ترسانیدن، بی بیم گردانیدن. از اضداد است
دردمند شدن، دردمندی از سختی و بلا و اندوه
پراکنده شدن، متفرق شدن، میان خود قسمت کردن
پناهجای پناهگاه پناهگاه پناه جای ملجا: (مثل کسی که دشمنان غالب و خصوم قاهر بدو محیط شوند و مفزع و مهرب از همه جوانب متعذر باشد،) (کلیله. مصحح مینوی. 282)
ترس، بیم، هراس، ناله و زاری، فریاد
فزع اکبر: ترس و بیم روز قیامت
فزع اکبر: ترس و بیم روز قیامت
هراس، ترس، ناله و زاری