جدول جو
جدول جو

معنی تفری - جستجوی لغت در جدول جو

تفری
(تَ ءَمْ مُ)
شکافته شدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال: تفری اللیل من صبحه. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، برآمدن و روان گردیدن چشمه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تفریع
تصویر تفریع
برآمدن، سربلند ساختن، پراکندن، از هم جدا کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
شادمانی کردن، شادمانی و خوشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریج
تصویر تفریج
دور کردن اندوه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفرید
تصویر تفرید
کناره گیری کردن، گوشه گرفتن، دوری گزیدن از مردم، فقیه شدن، به یگانگی پذیرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریط
تصویر تفریط
کوتاهی کردن در کاری، اظهار عجز کردن در کاری، بیهوده ساختن، ضایع کردن، تلف کردن مال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
کم کردن عدد کوچک تر (مفروق) از عدد بزرگ تر (مفروقٌ منه)، در ادبیات در فن بدیع جدا کردن دو موصوف از یکدیگر و دربارۀ هر کدام حکمی کردن، برای مثال من نگویم به ابر مانندی / که نکو ناید از خردمندی ی او همی گرید و همی بارد / تو همی بخشی و همی خندی پراکنده کردن، جدا شدن چیزی از چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریغ
تصویر تفریغ
فارغ کردن، فارغ ساختن، خالی کردن ظرف
تفریغ حساب: واریز کردن حساب و فارغ شدن از آن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفریع
تصویر تفریع
به بالا بر شدن، به نشیت فرو شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریض
تصویر تفریض
رخنه نمودن، جدا جدا کردن، قطع کردن بریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریش
تصویر تفریش
بوباندن (بوب فرش)، گستردن
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی کردن واژگان بیگانه را به روش فارسی دگرکردن و آرشی جز آرش آن ها نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرید
تصویر تفرید
فقیه شدن، دانا شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریخ
تصویر تفریخ
نو گیاه بر آمدن از ریشه درخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریغ
تصویر تفریغ
ریختن خون، فارغ کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
پراکنده کردن، جدا جدا کردن چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریه
تصویر تفریه
کفانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
شاد کردن، خوشی و عیش و تماشا و تفرج و گشت و بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفریط
تصویر تفریط
ضایع کردن، کمی کردن در کاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفرید
تصویر تفرید
((تَ))
یگانه کردن، گوشه گزینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریج
تصویر تفریج
((تَ))
گشودن، برطرف کردن اندوه، پیر شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
((تَ))
شادمانی نمودن، شادمان ساختن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
((تَ))
جدا کردن، کم کردن عدد کوچکتر از بزرگتر، جدایی، کاهش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریض
تصویر تفریض
((تَ))
واجب گردانیدن چیزی، جداجدا کردن، رخنه نمودن، آشکار نمودن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریط
تصویر تفریط
((تَ))
کوتاهی کردن، ضایع کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریغ
تصویر تفریغ
((تَ))
خالی کردن ظرف از آنچه در آن است، پرداختن و فراغت از کاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
پراکنش، کاهش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفریح
تصویر تفریح
لشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
Subtraction
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
вычитание
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
Subtraktion
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
віднімання
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
odejmowanie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تفریق
تصویر تفریق
减法
دیکشنری فارسی به چینی