جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تفریط

تفریط

تفریط
کوتاهی کردن در کاری، اظهار عجز کردن در کاری، بیهوده ساختن، ضایع کردن، تلف کردن مال
تفریط
فرهنگ فارسی عمید

تفریط

تفریط
هیچکاره گردانیدن چیزی را. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ضایع کردن. (غیاث اللغات) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، پراکنده و پریشان کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) ، فرستادن پیش کسی، رسول را، عجز پیش آوردن در کاری. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، تقصیر کردن در کاری. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کوتاهی و کمی کردن در کاری. (غیاث اللغات). کوتاهی و کمی در کار و کمتر از بایست. ضد افراط. (ناظم الاطباء).
- اهل تفریط یا مشبهه یا اهل تقصیر، فرقی از شیعه که خداوند را بیک تن از مخلوقان تشبیه میکنند. (شهرستانی ص 65 از خاندان نوبختی 250). رجوع به مشبهه شود.
، دلیر شدن در خصومت، پیش درآمدن در خصومت. (از اقرب الموارد) ، در گذشتن از کسی و گذاشتن آنرا. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ترک کردن و گذاشتن و درگذشتن از کسی. (آنندراج). ترک کردن و پیش آمدن کسی را. (از اقرب الموارد) ، زمان دادن و تأخیر کردن. (از اقرب الموارد) ، نیک افزودن در ستایش. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). افراط در ستایش کسی و همچنین است در هجو کسی. ضد است. (اقرب الموارد). قیل و قلما یستعمل الا فی الشعر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) ، دور کردن نابایست از کسی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، فراموش کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

تفریط

تفریط
اسراف، افراط، تبذیر، زیاده روی، کوتاهی، ولخرجی
متضاد: افراط، تباهی، تضییع، ضایع سازی، کوتاه آمدن، کوتاهی کردن، برباد دادن، تباه کردن، تلف کردن، ضایع ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تفریج

تفریج
اندوه وابردن، از دشواری و غم بیرون آوردن، خواوند دور کردن غم را از کسی
فرهنگ لغت هوشیار