جدول جو
جدول جو

معنی تفاضلی - جستجوی لغت در جدول جو

تفاضلی
(تَ ضُ)
منسوب به تفاضل.
- حساب تفاضلی، حساب تفاضلی، حسابی است که برای تعیین مقادیر بی نهایت کوچک امری که تابع امر دیگر است بکار می رود. توضیح آن که اگر درتابع (x) f = y به متغیر x نموی چون DX بدهیم و نمونظیر آنرا برای y بدست آوریم چون Dy بدین طریق:
(DX + X) F = Dy + Y
fX - (DX + X) f = y - Dy + y = Dy
در این جا می گوییم اگر نمو تابع را به نمو متغیر تقسیم کنیم حاصل این کسر میشود:
DX (X) f - (DX + X) f = DyDx
در این کسر بنابر تعریف حد DyDx را وقتی که Dxمیل بسمت صفر کند مشتق تابع (x) f = y می نامند و آنرا بصورت dydx یا (x) f نمایش می دهند.
xسf = dydx
حال اگر در این رابطه طرفین را در dx ضرب کنیم نتیجه میشود:
dx. (x) f = dy
بر حسب تعریف dy را دیفرانسیل تابع (x) f = y می نامند. البته برای دیفرانسیل یک تابع، شرایطی لازم است که توضیح مفصل درباره آن مناسب این مقام نیست. محاسبات تفاضلی بمعنای اعم خود شامل ’معادلات دیفرانسیلی’ می باشد و اگر بحث مشتقات را نیز در این محاسبه ملحوظ کنیم باب مشتقات جزئی نیز باید در محاسبات تفاضلی بیاید ولی ازآنجا که رعایت اختصار واجب بود لذا بحث درباره هر یک از دو مورد فوق به حرف مربوط آن ارجاع شد.
تاریخچۀ مختصر: اگر از کارهای ارشمیدس درباره تعیین حجم بعضی اجسام صرفنظر کنیم و نیز ادعای فرانسویان را در محاسبات پاسکال نادیده بگیریم بقرن هفدهم میلادی دو شخصیت بارز علم و فلسفه مقارن هم، در آلمان و انگلیس موفق بمحاسبۀدیفرانسیلی شدند. فیلسوف آلمانی گتفرید ویلهلم لایب نیتز نام داشت و او یکی ازبرجسته ترین مغزهای بشر در کارهای فلسفی و ریاضی بوده لایب نیتز بسال 1684 میلادی کار خود را در این زمینه بنام آنالیز انتشار داد. دانشمند انگلیس بنام اسحاق نیوتون 1642- 1727 میلادی بوده. نیوتون کارهایی که در زمینۀ آنالیز کرده بود Fluxions des Methode نامید و کار او در این زمینه بسال 1687 میلادی بنام. Mathematica Principia Naturalis Philosophiae انتشار یافت. سالهابین این دو دانشمند و طرفداران آن دو این بحث بوده که کار یکی متخذ از دیگری است ولی امروز ثابت شده است که هر یک از آنها بدون اطلاع از کار دیگری بمحاسبۀدیفرانسیلی دست یافته اند ولی قابل ملاحظه این جا است که علائم موجود در محاسبات دیفرانسیلی امروز بیشتر آن علائمی است که لایب نیتز ابداع کرده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفاعلی
تصویر صفاعلی
(پسرانه)
آنکه خلوص و پاکی ای چون علی (ع دارد، لقب ظهیرالدوله مؤسس، انجمن اخوت در دوره ناصرالدین شاه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از تفاصیل
تصویر تفاصیل
تفصیل ها، جدا کردن ها، شرح و بیان ها، جمع واژۀ تفصیل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
بر یکدیگر برتری جستن، فزونی جستن، از یکدیگر افزون آمدن، برتری و افزونی چیزی بر چیز دیگر
فرهنگ فارسی عمید
(تَ)
جمع واژۀ تفصیل. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفصیل شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سُ)
منسوب به تناسل. دکتر فاطمی آرد: معمولاً در هر کلنی سه نوع جانور مشاهده می شود:1- جانوران گوارشی... 2- جانوران انگشتی... 3- جانوران تناسلی... (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 207-208).
- آلات تناسلی، دو اندام مرد و زن که بقاء نسل راست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
- غدد تناسلی، برتخمدان ماده و تخم نر (بیضه) اطلاق شود و هریک از این دو عضو سلول مخصوصی سازند که از ترکیب این دو، یعنی ترکیب گامت نر یا اسپرماتوزوئید با گامت ماده یا تخمک، موجود جدیدی که تمام صفات گونه را در بردارد تولید می شود. رجوع به جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی صص 26-27 و فیزیولوژی دکتر علی کاتوزیان صص 130-161 و تناسل و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ)
از ’ف ل ی’، شپش جوینده از همدیگر. (ناظم الاطباء). شپش جستن خواهنده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تفالی شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ ضِ)
همدیگر افزون آینده و افزون جوینده. (آنندراج) (از منتهی الارب). مشغول به مباحثه در بزرگواری و فضیلت و بر یکدیگر فزونی و برتری جوینده. (ناظم الاطباء). و رجوع به تفاضل شود
لغت نامه دهخدا
(طُ)
با یکدیگر نبرد کردن به فضل. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). تفاخر کردن در فضل. (از اقرب الموارد). فضال. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). و رجوع به فضال شود، به فضل یکی بر دیگری حکم کردن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
مقابل اجمالی. منسوب به تفصیل. مشروح. مفصل. به تفصیل
لغت نامه دهخدا
(ضِ)
عطأالله فاضلی. کتابی بنام محرق الاکباد در مصایب و مراثی نوشته است. (از الذریعه ج 9 ص 802)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
دهی از دهستان بیرم بخش گاوبندی شهرستان لار که در 81 هزارگزی شمال خاوری گاوبندی و کنار راه فرعی لار به اشکنان واقع است. جلگه ای گرمسیر، مالاریایی و دارای 52 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول عمده اش غلات، خرما، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَدْ دُ)
از یکدیگر افزون آمدن. (زوزنی) (دهار) (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از غیاث اللغات) (از آنندراج) ، دعوی فزونی کردن هر یک بر دیگری. (از اقرب الموارد) ، افزونی جستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، برتری و افزونی چیزی بر چیزی. (ناظم الاطباء).
- تفاضل دو عدد، فزونی یکی بر دیگری. چنانکه 3 تفاضل عدد 8 است بر 5.
- دارای تفاضل بودن، دارای فزونی و برتری بودن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(تَءْرْ)
شپش جستن خواستن. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
مرواییدن (مروا فال نیک) آب دهن که از اثر مزه چیزی بهم رسد آب دهن تف خدو کفک
فرهنگ لغت هوشیار
خرسندی -1 از هم خشنود شدن راضی گشتن، خشنودی رضایت. یا به تراضی طرفین. بخشنودی دو جانب برضایت دو طرف معامله. از هم راضی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از افاضل
تصویر افاضل
جمع افضل، فاضلتران
فرهنگ لغت هوشیار
نیست گرداندن یکدیگر هم نابودی، یکدیگر را نابود کردن هم را نیست کردن، با هم نیست شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاله
تصویر تفاله
بقیه میوه و امثال آن که آب آنرا فشرده باشند تفاله گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
بلند شدن، برتر شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفالج
تصویر تفالج
اظهار فالج بودن کردن بهانه فالج بودن نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تناسلی
تصویر تناسلی
منسوب و مربوط به تناسل: آلات تناسلی امراض تناسلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصیلی
تصویر تفصیلی
مشروح، مفصل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاصیل
تصویر تفاصیل
شرح و بسطها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
برتری و افزونی چیزی بر چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفصیلی
تصویر تفصیلی
((تَ))
مفصل، مشروح
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاضل
تصویر تفاضل
((تَ ضُ))
بر یکدیگر برتری جستن، برتری، فزونی، پیشی، حاصل تفریق (ریاضی)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تفاصیل
تصویر تفاصیل
((تَ))
جمع تفصیل، شرح و بسط ها، فصل های جدا از هم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعالی
تصویر تعالی
والایی
فرهنگ واژه فارسی سره
شرح و بسطها، تفصیل ها، تفصیلات
فرهنگ واژه مترادف متضاد
برتری، پیشی، فزونی، باقیمانده، تفاوت، حاصل تفریق، مانده
فرهنگ واژه مترادف متضاد
جزئی، دقیق
دیکشنری اردو به فارسی
مقایسه ای
دیکشنری اردو به فارسی
تعامل پذیر، تعاملی
دیکشنری اردو به فارسی
به طور تفاضلی، متفاوت
دیکشنری اردو به فارسی