جدول جو
جدول جو

معنی تغرف - جستجوی لغت در جدول جو

تغرف
(بَ)
همه را فراگرفتن، یقال: تغرفنی، اخذ کل شی ٔ معی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تظرف
تصویر تظرف
زیرکی نمودن، خود را زیرک و نکته سنج وانمود ساختن، ظرافت نمودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مغرف
تصویر مغرف
آب بردارنده با دست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تشرف
تصویر تشرف
شرفیاب شدن، شرف یافتن، مشرف شدن، بزرگی یافتن، شرفیابی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
دست به کاری زدن، به کاری دست یازیدن، به دست آوردن، چیزی را مالک شدن، در کاری به میل خود تغییر ایجاد کردن
تصرف عدوانی: ملکی را به زور از دست مالک آن خارج کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تعرف
تصویر تعرف
شناخته شدن، آشنا شدن، خود را شناساندن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغرب
تصویر تغرب
دوری گزیدن، دور رفتن، از وطن دور شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تغلف
تصویر تغلف
نیام یابی (نیام غلاف)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغضف
تصویر تغضف
خمیدن، شکستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغرد
تصویر تغرد
پنهان غایب گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تغرب
تصویر تغرب
از وطن دور شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تترف
تصویر تترف
ناز زیست به ناز زیستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تعرف
تصویر تعرف
معرفت جستن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
دست بکاری زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تسرف
تصویر تسرف
مکیدن و خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
زیرک نمایی، نازک کاری، زیرکی نمودن، ظرافت ورزیدن، زیرکی، ظرافت، جمع تظرفات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تشرف
تصویر تشرف
بزرگ پنداشتن و بزرگ منش گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تحرف
تصویر تحرف
اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
فرهنگ لغت هوشیار
کفگیر، کفچه (کفچه قاشق) سوار تند رو، اسب تند رو، جمع مغارف. آب بردارنده به مشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرف
تصویر مغرف
سوار تندرو، اسب تندرو، جمع مغارف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تعرف
تصویر تعرف
((تَ عَ رُّ))
آشنا شدن، شناخته گردیدن، شناختن، پژوهیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
((تَ صَ رُّ))
به دست آوردن، مالک شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تغرب
تصویر تغرب
((تَ غَ رُّ))
از وطن دور شدن، غربت گزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تظرف
تصویر تظرف
((تَ ظَ رُّ))
زیرکی نمودن، ظرافت ورزیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تشرف
تصویر تشرف
((تَ شَ رُّ))
بزرگوار شدن، بزرگی یافتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
Tenure
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
tenure
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
владение
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
Besitz
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
володіння
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
kadencja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
任期
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
posse
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
possesso
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از تصرف
تصویر تصرف
tenencia
دیکشنری فارسی به اسپانیایی