معنی تظرف - فرهنگ فارسی عمید
معنی تظرف
- تظرف
- زیرکی نمودن، خود را زیرک و نکته سنج وانمود ساختن، ظرافت نمودن
تصویر تظرف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تظرف
تظرف
- تظرف
- زیرک نمایی، نازک کاری، زیرکی نمودن، ظرافت ورزیدن، زیرکی، ظرافت، جمع تظرفات
فرهنگ لغت هوشیار
تظرف
- تظرف
- ظرافت نمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). بتکلّف زیرکی نمودن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). زیرکی نمودن. (آنندراج). تظارف. (از اقرب الموارد). و رجوع به تظارف شود
لغت نامه دهخدا
تحرف
- تحرف
- اریبش (اریب محرف) برگشتن میل کردن بگردیدن، برگشت میل، جمع تحرفات
فرهنگ لغت هوشیار