معنی تغایر - جستجوی لغت در جدول جو

تغایر

تصویری از تغایر — تصویر تغایر

فرهنگ فارسی عمید

تغایر

لغت نامه دهخدا

تغایر

تصویری از تغایر — تصویر تغایر

فرهنگ لغت هوشیار

تغایر

تصویری از تغایر — تصویر تغایر

فرهنگ فارسی معین

تغایر

فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صغایر — تصویر صغایر

صغیرها، خردها، کوچک ها، خردسال ها، در فقه پسرانی که هنوز به حد بلوغ نرسیده، جمع واژۀ صغیر

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از متغایر — تصویر متغایر

ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

از حالی به حالی برگردانیدن، دگرگون کردن، دگرگون شدن، از حالی به حالی دیگر درآمدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تطایر — تصویر تطایر

پراکنده شدن، دراز شدن، فراگرفتن ابر در همۀ آسمان

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تغریر — تصویر تغریر

چیزی را در معرض هلاک قرار دادن، به خطر افکندن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از مغایر — تصویر مغایر

مخالف، ناجور، دگرگون

فرهنگ فارسی عمید

(مُ تَ یِ)

متفرق و گوناگون و مختلف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)

لغت نامه دهخدا

تصویری از مغایر — تصویر مغایر

ناجور، مخالف

فرهنگ لغت هوشیار

مونث صغیر: حشرات صغیره، گناه خرد مقابل کبیره یا معاصی صغیره. گناهان کوچک صغایر مقابل کبیره کبایر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تمایر — تصویر تمایر

تباهی افتادن، فتنه و فساد افتادن میان قوم

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغاور — تصویر تغاور

همتاراجی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغایب — تصویر تغایب

غایب بودن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغبیر — تصویر تغبیر

گرد و خاک کردن گرد انگیختن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغریر — تصویر تغریر

در خطر وهلاکت افکندن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تطایر — تصویر تطایر

پراکنده شدن

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

از حال بگردانیدن، دگرگونی و تعویض و تحویل و انتقال و انقلاب

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متغایر — تصویر متغایر

متفرق و گوناگون و مختلف

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تعایر — تصویر تعایر

آک جویی از هم (آک عیب) هم نکویی نکوهش یکدیگر

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از تسایر — تصویر تسایر

با همروی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از متغایر — تصویر متغایر

((مُ تَ یِ))

ضدهم، ناجور

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تسایر — تصویر تسایر

((تَ یُ))

روان کردن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تطایر — تصویر تطایر

((تَ یُ))

پریدن، پراکنده شدن، پرش، پراکندگی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تغریر — تصویر تغریر

((تَ))

به خطر انداختن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

((تَ))

دیگرگون ساختن، گردش، دگرگونی

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مغایر — تصویر مغایر

((مُ یِ))

برخلاف، برعکس

فرهنگ فارسی معین

تصویری از مغایر — تصویر مغایر

ناساز، نایکسان، ناسازگار

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

دگرگونی، دگرش، دگردیسی

فرهنگ واژه فارسی سره

ناجور، ناساز، مخالف، متفاوت
متضاد: متشابه

فرهنگ واژه مترادف متضاد

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

Alteration, Transformation, Variation

دیکشنری فارسی به انگلیسی

تصویری از تغییر — تصویر تغییر

изменение , преобразование

دیکشنری فارسی به روسی