معنی متغایر - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با متغایر
متغایر
- متغایر
- ویژگی کسی یا چیزی که با دیگری مغایرت و اختلاف داشته باشد، ضد هم، ناجور
فرهنگ فارسی عمید
متغایر
- متغایر
- متفرق و گوناگون و مختلف. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
متغایره
- متغایره
- متغایره در فارسی مونث متغایر: نا جور نا ساز مونث متغیر
فرهنگ لغت هوشیار
متسایر
- متسایر
- باهم رونده. (آنندراج) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). همراه و رفیق در سفر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تسایر شود
لغت نامه دهخدا
متغایظ
- متغایظ
- خشم آلود از دیگری. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
متغاید
- متغاید
- دوتا و کج گردنده از نرمی و نزاکت. (آنندراج). کج و دوتا و خمیده. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغاید شود
لغت نامه دهخدا
متغایب
- متغایب
- غایب باشنده و غایب. (آنندراج). غایب و غیر حاضر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و رجوع به تغایب شود
لغت نامه دهخدا